ج ـ در عرصه ادارى: امـام علـى (ع) سيـاست ادارى خـود را بـا دو كـار عملـى كرد: 1ـ عزل واليان عثمان در شهرها 2ـ واگذاشتـن زمامدارى به مردانى كه اهل ديـن و پاكى بودند. به هميـن جهت فرمان داد تا عثمان بـن حنيف, والى بصره گردد و سهل بن حنيف, والى شام, و قيـس بـن عباده, والى مصر و ابو موسى اشعرى, والى كوفه, و درباره طلحه و زبير كه بر كوفه و بصره ولايت داشتند نيز چنيـن كرد و آنها را با ملايمت از كار بـر كنار ساخت. امام(ع) معاويه را عزل نمـود وحاضر به حاكميت چنان عنصر ناپاكى بر مردم شام نبـود. موضع امام در آن شرايط و اوضاع, هجوم به معاويه و پاكسازى او از نظر سياسى بود, او خويشتـن را مسئول مى ديد كه مستقيما انشعاب و كـوشـش در تمرد و سرپيچـى غير قانـونى را از بين ببرد و ايـن خلل را معاويه و خط بنى اميه به وجود آورده بـودند. امام (ع) مى بايست ايـن متمردان را پاكسازى كند; زيرا پاكسازى كالبـد اسلام از پليديها, وظيفه امام بـود; هر چنـد امرى دشـوار مـى نمـود. به عبارت ديگـر علت عزل معاويه و اعلان جنگ بـر ضـد او, انگيزه مكتبى بود كه انگيزه اى بزرگ به شمار مى رفت. و بديـن گونه امام على (ع) در دو ميدان نبرد مـى كرد: ميدانى بر ضد تجزيه سياسـى و ميدانـى بر ضـد انحراف داخلـى در جامعه اسلامـى , انحـرافـى كه در نتيجه سياست سابق از جبهه گيرى غير اسلامـى شكل گرفته بـود. و از اينجا ارزش كارهاى امام (ع) در پاكسازى آن اوضاع منحرف و باز ستاندن امـوال از خائنان, بـى هيچ نرمى و مـدارا, آشكار مـى گردد. امام على (ع) مى فرمـود: ((همانا كه معاويه خطـى از خطهاى اسلام و مكتب بزرگ آن را نشان نمى دهد بلكه جاهليت پـدرش ابـوسفيان را مجسـم مـى سازد, او مـى خـواهـد مـوجـوديت اسلام را به چيزى ديگر تبـديل سازد و جامعه اسلامـى را به مجمعى ديگر تغيير دهد, مى خـواهد جامعه اى بسازد كه به اسلام و قرآن ايمان نداشته باشند. او مى خـواهد (( خلافت )) به صـورت حكـومت قيصر و كسرى درآيد.))(20) با همه مشكلاتى كه براى امام (ع) پيش آمد آن حضرت از مسير خـويـش عقب نشينى نكرد, بلكه در خط خويش باقى ماند و كار ضربه زدن به تجزيه طلبان را تا پـايان زندگانى شريف خود ادامه داد و تا آن دم كـه در مسجد كـوفه بـه خـون خويــش در غلطيد, براى از بيـن بـردن تجزيـه, با سپاهى آمـاده حركت به سـوى شام بـود تا سپاهـى را كه از باقـى سپـاهيـان اسلام جـدا شـده بـود به رهبـرى معاويه اداره مـى شـد از بيـن ببرد. بنابراين امام (ع) در چشـم مسلمانان آگاه تنها كسى بـود كه مى تـوانست پـس از عميق شدن انحراف و ريشه دوانيدن آن در پيكره اسلام , دست به كار شـود و با هرعامل جور و تبعيض و انحصار طلبى بجنگد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پى نوشت ها: 1 ـ نهج البلاغه صبحى صالح, خطبه 192. 2 ـ تاريخ طبرى, ج 2, ص 58 3 ـ همان, ج 2, ص 53 ـ 56. 4 ـ سوره شعرا آيه 214. 5 ـ تـاريخ طبـرى ج 2, ص 62و63 ـ و تـاريخ كـامل ج 2, ص 41و42. 6 ـ سوره بقره , آيه 207. 7 ـ دلائل الصدق, ج 2,ص 294. 8ـ اسدالغابه, ج 4,ص 16. 9ـ ارشاد مفيد,ص 35ـ 37. 10ـ دلائل الصدق,ج 2,ص 271 ـ 274. 11ـ دلائل الصدق, ج 2 ,ص 301. 12ـ دلائل الصدق, ج 2, ص 259. 13ـ دلائل الصدق ج 2,ص 175. 14ـ همان, ج 2, ص 254 ـ 259. 15ـ دلائل الصدق ج 2, ص 251. 16ـ الغدير , ج 1, ص 14 ـ 213. 17ـ نهج البلاغه صبحى , خطبه 102. 18ـ براى آگاهى بيشتر به كتاب ارزشمند سيماى على(ع) نوشته دكتر محمد ابراهيـم آيتى مراجعه شود. 19ـ شـرح نهج البلاغه ابـن الحـديـد, ج 1, ص 296. 20ـ زنـدگـانـى تحليل پيشـوايـان مـا, ص 88. برگرفته شده از كتاب سيره و سخنان پيشوايان ـ تاليف محمد على كوشا https://eitaa.com/aliasgharnameh