5️⃣ دوست فرهیخته و دوست‌داشتنی‌ای برام نوشت: «پاسخ کمی بلندتر؛ مقرر متن، همچنان تصور می‌کند، متن بالا خلاصه سخنرانی‌های اخیر رهبری در ایام آشوب است؛ ایشان به صراحت آشوب فعلی را برخاسته از نقطه ضعف ندانسته، بلکه واکنشی به قوت منطق جمهوری اسلامی می‌دانند که در یکسال اخیر در قالب زندگی با نشاط مومنانه رخ نموده است و حسب این نگاه به دولت دستور می‌دهند «حواستان پرت نشود» و همچنین در طبقه‌بندی شش‌گانه خود از بازیگران، به گونه‌ی «معترض» اشاره ندارند. انگیزه نگارش متن بالا این است، آیا این استراتژی می‌تواند الگویی برای کنش‌گری طلاب جهت عبور از بحران و یا تبدیل آن به فرصت باشد یا نه؟ یا طلاب وظیفه‌ای غیر از شتاب‌دهی پیشرفت به سوی زندگی بانشاط و مومنانه دارند که خود حاصل همان تحلیل است. بر این اساس پاسخ نامتعارف شما می‌تواند برخاسته از درک سه خطا باشد؛ یک. خطای ؛ مقرر راهبرد موجود در سخنرانی‌های اخیر ناظر به حوادث را به درستی خلاصه نکرده است؛ پاسخ درخور این خطا، استناد به فیش‌های موجود در متن و تلاش در تصحیح این خلاصه‌سازی است. دو. خطای ؛ راهبرد رهبری در تاویل حوادث با نقصان روبرو است؛ پاسخ درخور و به‌شدت ضروری این است که خطای در تاویل موجود در بیان رهبری را در قالب متنی مستند و مستدل کنیم و به عنوان منظر نخبگان حوزوی، در اختیار ایشان قرار دهیم، چرا که تدبیر اجرایی و امنیتی کشور هم اکنون با راهبرد ایشان تنظیم می‌شود، کما اینکه، دستورات ایشان به دولت و نهاد امنیتی در متن حاضر ذکر شده است. سه. خطای ؛ در اتخاذ راهبرد متفاوت و تفسیر مغایر رویدادها؛ پاسخ درخور آن است که تلاش کنیم مقدمات نظری دریافت راهبرد رهبر انقلاب برای خود، متولیان و کنشگران را تحصیل کنیم، تا زودتر به لایه تنظیم کنش نائل آییم.» در جواب ایشان نوشتم:👇 🔹چه بگویم برادر خوبم، در برابر این همه روشنی و واضحات؟! چه بگویم که عاجز از سخنم در برابر این هم آشکارگی و بدیهیات؟! ماجرا در فهم اقتضائات زمانه است. ماجرا در فهم شرایط عسرت است و امکان های مقاومت و پایداری است. ماجرا در نفهمیدن معنای «تاب آوری» است که مورد تأکید رهبری است. ماجرا در لقلقه کردن این معانی است، بدون اینکه حقیقتا اهل دردی باشیم و زیر فشاری. ادبیات ما حزب الهی‌ها خیلی پر است. همه چیز روشن است و واضح. همه چیز تحت کنترل است و ما مُشرف. بویی از اضطرار و دردکشیدن در میان نیست. جواب همه پرسشها مشخص است و هم سوالات در حکم شبهه. ما قابلیت هم دردی مان از بخش زیادی از جامعه را از دست داده ایم . وقتی هم‌درد نباشی، هم‌سخن هم نیستی . هم‌سخنی، فرع بر هم‌دردی است. ما را هم همین گونه فهمیده ایم؛ بریده از اضطراب‌ها و اضطرارهای آخرالزمانی. 🔹در گیری ما با طاغوت زمانه، امروز ما را به نقطه رسانده است. نه اینکه تا کنون تفاهم اجتماعی نداشته ایم. انقلاب اسلامی اگر متفاهم بین نبود، 300 هزار نفر از بهترین هایمان را پایش نمی دادیم. ولی امروز جنگ بالا گرفته و اضطرارهای جدیدی آشکار شده است. فشار مضاعف جنگ، وحدت اجتماعی را نشانه رفته است؛ آن هم از طریق آشفته سازی ذهنیتها ... ما امروز بیش از هر کنشی، باید «عزیزُ علیه ما عنتم» شویم. باید تجافی کنیم و همنشینی کنیم. باید گوش دهیم و کمتر حرف بزنیم. سپس باید با تبیین، آشنا بودن دردها را نشان دهیم. رنجها و دردها را به رسمیت بشناسیم و از این درد فقدانها، با تکیه بر دارایی ها، حرکت و انقلاب و قیام خلق کنیم. رنج و درد، محمل تفاهم است و همدردی، اولین گام تفاهم . 🔹بدترین تقریر از پیشرفت و حرف آقا این است که بگوییم این اعتراضها هیچ نیست و ما باید به پیشرفت مان برسیم . مگر می توان به پیشرفت رسید بدون ارتباط و اتصال با جان‌ها و اراده‌ها؟! این جدا کردن پیشرفت از جان و نفوس مردمان و ملتِ سرزمینِ اسلام است. این نادیده انگاشتن جامایه پیشرفت است؛ این ندیدن اراده ملی است. این به مسلخ بردن بیانیه گام دوم است. این انکار نقشه راه جمهوری اسلامی؛ یعنی «مردم سالاری دینی» است. احساس اعتراض نسل کنونی، مهمترین سرمایه انگیزشی مشارکت این نسل در فرآیند بالنده انقلاب اسلامی است. مساهمت در تغییر موازنه جهانی به نفع اسلام، بدون مشارکت این نسل امکان پذیر نیست. بزرگترین اشتباه راهبردی امروز حزب الله، فرونشاندن و ارضای کاذب این احساس اعتراض است؛ ولو با شعار مقدسی به نام «تببین». .... ادامه دارد ...👇