نوعدالتخواهی در آستانۀ ناعدالتخواهی
نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالتخواهی
[قسمت دوم]
«مسئله اکنون ما و وضعیتی که در صدد تغییر آن هستیم، عقبماندگی در عدالت است. ما در ساعت صفر قرار نداریم و عدالت را نمیخواهیم. خواستن عدالت پاسخ مسئلۀ ما نیست. ما در وضعیت عقبماندگی در عدالت هستیم و میخواهیم قبل از هر چیز این عقبماندگی را جبران کنیم. میان این دو تفاوتهایی دقیق و مهم بر قرار است. عقبماندگی در عدالت، تقریری از مسئلۀ عقبماندگی به دست میدهد که در آن امر «منفی» برجسته است. موضوع عدالت نابرابریهای ظالمانه و نخواستن آن است، نه طلب آن. عدالتخواهی محافظهکارانه با فروکاستن عدالتخواهی به امری ایجابی و سرپوش گذاشتن بر ستیزندگی، حرکتهای اجتماعی، «ناعدالتخواهی بهعلاوه مقداری رتوریک و لفاظی در باب عدالت» را جایگزین عدالتخواهی میکنند. تقدم نفی بر ایجاب، در ذات عدالتخواهی توحیدی است. این نفی که از ذات عدالتخواهی توحیدی و تقدم «لا اله» بر «الا الله» بر میخیزد، به حرکت عدالتخواهانه نیروی تغییر وضعیت میدهد. محافظهکاری عدالتخواهانه با نفی این نفی، دینامیسم دگرگونی را از حرکتهای اجتماعی میگیرد و ناخواسته زمینهساز بروز حرکتهایی میشود که نفی را از اعتدال خارج میکند. یک بُعد مهم نوعدالتخواهی، گذر از طلب عدالت به نخواستن بیعدالتی است. زیرساخت فلسفی و معرفتی این نفی، احیای تفکری فلسفی است که به تعبیر شهید مطهری، در مقالۀ اصل تضاد در فلسفۀ اسلامی، تضاد در آن «اصل» است. حکمت اسلامی در تصویر و تفسیری که دیالکتیک ارائه میدهد، تضاد را زمینۀ فیض میداند. غیبت تضاد در سطح فلسفی، ایدۀ عدالتخواهی را به رکود میکشاند. خروج از این رکود، مستلزم بازساز ی امر دیالکتیکی در میدان نظری عدالتخواهی است. این بازسازی به بازسازی دوگانههای هویت- غیریت در گفتارهای اجتماعی ما کمک میکند» (ص45).
اولاً آقای نامخواه در این عبارت، برخلاف مقالۀ مورد استناد به شهید مطهری (ره) روشن نکردهاند که تفاوت تضاد دیالکتیکی موردنظرشان، در موضوع بحث یعنی نوعدالتخواهی، چه تفاوتی با روایت هگلی از آن پیدا میکند. ثانیاً این عبارت میتواند محل گفتگویِ انتقادی این متن باشد. آقای نامخواه در اینجا روشن نکردهاند که منظورشان از تقابل میان نوعدالتخواهی و ناعدالتخواهی همان تقابل عدل و ظلم است یا تقابلی از جنس دیگر.