_ _ _ ___
- بسم الله ِنور ؛
معرفی کتاب ِ، اسم تو مصطفاست .
زندگی نامه داستانی ِشهید مصطفی صدرزاده را به روایت همسرش «سمیه ابراهیم پور »
؛
- قسمتی از متن کتاب .
«اینجا بر لبهٔ سنگ سرد نشستهام و زیر چادر، تیکتیک میلرزم. میدانی که همیشه در برابر اخمت پای دلم لرزیده. تا اینجا پای پیاده آمدم. از خانهمان تا بهشت رضوان شهریار 10 دقیقه راه است، اما برای همین مسافت کوتاه هم رو به باد ایستادم و داد زدم :
آقا مصطفی ! نه یک بار که سه بار. دیدم که از میان باد آمدی، با چشمهایی سرخ و موهایی آشفته. با همان پیراهنی که جایجایش لکههای خون بود و شلوار سبز لجنی ششجیبه. آمدی و گفتی: «جانم سمیه!
گفتم: مگه نه اینکه هروقت میخواستم جایی برم، همراهیام میکردی؟ حالا میخوام بیام سر مزارت، با من بیا!
شانهبهشانهام آمدی .
به مامان که گفتم فاطمه و محمدعلی پیش شما باشند تا برم بهشت رضوان و برگردم، با نگرانی پرسید: تنها؟!
ـ چرا فکر میکنی تنها؟
ـ پس با کی؟
ـ آقا مصطفی !
پلک چپش پرید : بسم الله الرحمن الرحیم
چشمهایش پر از اشک شد. زیر لب دعایی خواند و بهسمتم فوت کرد ، لابد خیال کرد مُخَم تاب برداشته .
#کتاباسمتومصطفاست
#شهیدمصطفیصدرزاده
https://eitaa.com/alizynolabedinpor
https://rubika.ir/posthaalizynolabedinpor