در روايات ما گزارشهاي متعددي از آخرين روزهاي حيات شريف رسول خدا الانبياء (صلي الله عليه و آله) و نيز آخرين لحظات آن حضرت نقل شده است از جمله: صحيح بخاري معتبرترين كتاب اهل سنت چنين نقل مي كند: «زماني كه حال تب بر پيامبر شديد شد فرمود: كاغذي بياوريد تا برايتان نوشته اي بنويسم كه پس از آن گمراه نشويد. عمر گفت: تب بر پيامبر خدا غالب شده است وكتاب خدا نزد ماست و براي ما كافي است. پس اصحاب حاضر در جلسه با هم اختلاف پيدا كردند و بگو مگو زياد شد. پيامبر فرمودند: از نزد من برخيزيد و شايسته نيست در نزد من تنازع كنيد. پس ابن عباس خارج شد در حالي كه مي گفت: مصيبت! و تمام مصيبت! زماني بود كه بين رسول خدا و نوشته او مانع شدند.» همچنين ابن عباس چنين مي گويد: «هنگامي كه وفات پيامبر فرا رسيد گريستند تا محاسنشان از اشك، تر شد پس به آن حضرت گفته شد: يا رسول الله چه چيز باعث گريه شما شد؟ فرمود: براي فرزندانم مي گريم و براي آنچه شرار امتم پس از من با آنان خواهند كرد، گويا فاطمه دخترم را مي بينم در حالي كه پس از من به او ظلم شده و فرياد مي زند: يا ابتاه، يا ابتاه، پس احدي از امتم او را ياري نمي كند. فاطمه (سلام الله عليها) سخن پدر را شنيد و گريست پس پيامبر به دخترشان فرمودند: دخترم گريه مكن! آن حضرت پاسخ داد: گريه من به خاطر آنچه پس از شما با من خواهد شد، نيست؛ بلكه من از فراق و دوري شما مي گريم يا رسول الله! پيامبر فرمودند: تو را مژده مي دهم كه به زودي به من ملحق مي شوي پس تو اول كسي هستي كه به من خواهد پيوست.» کانال رسمی شبکه جهانی الکوثر https://eitaa.com/alkawtharfarsi