⏮ادامه بحث روایتی
🔸مؤلف: اين روايت در كتاب توحيد و احتجاج و مجمع از على عليه السلام نقل شده، و بعضى به آن اعتراض كرده اند كه چطور ناظره را به معناى منتظره گرفته، با اينكه انتظار هيچ وقت با حرف
#الى متعدى نمى شود، بلكه خودش به خودى خود متعدى است؟ و صاحب مجمع پاسخ داده كه: ماده نظر به معناى انتظار مى آيد، و استشهاد كرده به شعر شاعر كه گفته اس :
و اذا نظرت اليك من ملك
والبحر دونك جدتنى نعما
هروقت از چون تو ملکی چشم احسان داشتم که دریا به وسعت سخایت نمی رسد، نعمتی جدید عایدم شد.
🔸و به شعرى ديگر كه گفته :
انى اليك لما وعدت لناظر
نظر الفقير الى الغنى الموسر
یعنی من به خاطر آن وعده ای که داده ای منتظر به سوی توام، همانطور که یک فقیر منتظر توانگری دست باز است.
🔸و در كشاف استعمال نظر در آيه را در معناى انتظار،استعمالى كفايى دانسته، و اين سخن خوبى است.
🔸و در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه، عبد بن حميد، ترمذى،ابن جرير، ابن منذر، آجرى در كتاب
#شريعت، دار قطنى در كتاب
#رويت، حاكم، ابن مردويه، لالكائى در كتاب (السنه )، و بيهقى، از ابن عمر روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: پست ترين منازل بهشت منزل كسى است كه همه نظرش به بهشت خود و همسران و نعيم و خدمتگزاران و ميز و صندلى هاى خويش است ، كه به مسافت هزار سال راه طول دارد، و گرامى ترين اهل بهشت و محترم ترين آنان نزد خدا كسى است كه صبح و شام به روى خدا نظر مى كند.
🔸آنگاه آيه زير را تلاوت فرمود: (وجوه يومئذ ناضره )، يعنى صورتهايى كه در آن روز سفيد و با صفا است، (الى ربها ناظره ) يعنى همه روزه به روى خدا نظر مى كند.
🔸مؤلف: اين روايت با بيانى كه ما در تفسير آيه آورديم، قابل انطباق است، و با صرف نظر از آن بيان، مى توان بر رحمت و فضل و كرم و ساير صفات فعلى خدا حملش كرد، چون وجه هر چيز آن جهتى است كه رو به غير خودش قرار دارد، و آن جهتى كه خداى تعالى با آن جهت رو به خلق و خلق رو به او دارند، صفات كريمه اوست، پس نظر كردن به رحمت خدا و فضل و كرم و ساير صفات كريمه او نظر كردن به وجه كريم او است .
🔸و در همان كتاب است كه ابن مردويه از انس بن مالك روايت كرده كه گفت: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در معناى آيه (وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره ) فرمود: به پروردگار خود نظر مى كنند، اما نه با كيفيت و حدى محدود، و نه صفتى معلوم.
🔸مؤلف: اين روايت بيان گذشته ما در تفسير آيه را تاءييد مى كند كه گفتيم منظور از آن نظر كردن به قلب و رويت قلبى است، نه رويت حسى و با چشم سر و اين روايت مضمون برخى از روايات را كه از طرق اهل سنت آمده، و از ظاهرش تشبيه خدا به خلق استفاده مى شود، تفسير مى كند، چون در اين روايت آمده رويت خدا رويتى است كه محدوديت در آن نيست، و رويت حسى بدون محدوديت تصور ندارد.
🔸و در تفسير قمى در ذيل آيه (كلا اذا بلغت التراقى ) آمده كه امام فرمود: يعنى وقتى كه جان به (ترقوه ) برسد، (و قيل من راق )، به او گفته مى شود كيست كه تو را با افسون خود نجات دهد؟ (و ظن انه الفراق )، يقين مى كند كه فراق از دنيا رسيده است.
🔸در كافى به سند خود از جابر روايت كرده كه گفت از امام باقر (عليه السلام ) معناى آيه (و قيل من راق و ظن انه الفراق ) را پرسيدم، فرمود آخر وقتى مرگ آدمى فرا مى رسد مى گويد: آيا طبيبى نيست كه مرا نجات دهد؟ لذا خداى تعالى مى فرمايد: (و قيل من راق ) و وقتى مى فهمد پاى مردن در بين است (ظن انه الفراق ) يقين مى كند كه بايد از احباب خود مفارقت كند (و التفت الساق باساق ) در آن لحظه آخرين لحظات دنيا و اولين لحظات آخرت درهم مى شود. و در معناى جمله (الى ربك يومئذ المساق ) فرمود: يعنى مسير در امروز به سوى رب العالمين است.
🔸و در تفسير قمى در ذيل آيه (و التفت الساق بالساق ) آمده كه امام فرمود: يعنى دنيا با آخرت درهم مى شود. و در معناى جمله (الى ربك يومئذ المساق ) فرمود: يعنى به سوى خدا رانده مى شوند.
🔸و در عيون به سند خود از عبد العظيم حسنى روايت كرده كه گفت: از امام جواد محمد بن على الرضا (عليه السلام ) از معناى آيه (اولى لك فاولى ثم اولى لك فاولى ) پرسش نمودم، فرمود: نفرين خداى تعالى است، مى فرمايد از خير دنيا دور باشى، و از خير آخرت دور باشى.
🔸مؤلف: ممكن است اين روايت را به همان معنايى كه ما براى دو آيه كرديم ارجاع داد، همچنان كه ممكن است به بعضى از وجوهى كه ديگران گفته اند ارجاع داد.