و تفاوت آن با : شخص عارف کسی است  كه دنبال عرفان عملي است ،او  مي‎خواهد شهود پيدا كند، يقين پيدا كند و به مقام توحيد برسد. اين توحيد عرفاني است و  جدا از توحيد اعتقادي است. در توحيد اعتقادي فرد معتقد است كه خدا واحد است و شريكي ندارد. اما در توحيد عرفاني فرد مي‎خواهد به‎جايي برسد كه همه چيز را از آن خدا بداند؛ همه چيز ظهور و تجلي خداست و در كل به علم حضوري و وجداني اين مطلب را بيابد. لذا نماز خواندن او به‎عنوان يك سالك و عارف نيز جزيي از اين طريقت است. روزه گرفتن و انفاق كردن او نيز جزيي از اين طريقت است. در عرفان عملي، اخلاق و فقه نفي نشده است؛ اين‌ دو جزو طريقت فرد محسوب مي‌شود. اينكه گفته مي‎شود اهل تصوف مي‎گويند وقتي ما به طريقت رسيديم ديگر شريعت باطل است؛ اين سخن جهله صوفيه است زيرا عارف و صوفي حقيقي از طريق اين احكام شرعي يعني فقه و اخلاق مي‎خواهد طريقت كند تا به حقيقت برسد و لذا اين‎ها بخش‌‌‎هايي از اين مسير سلوك هستند. هم‌چنين جايي كه خارج فقه درس مي‎دهد يا جايي كه مردم را دعوت به شركت در راهپيمايي و مقابله با رژيم پهلوي مي‎كند نيز جزو سلوكش است. يعني تمام مسائل فقهي و تمام مسائل اخلاقي جزو طريقت است. يك نگاه كلان به احكام شريعت و اخلاق دارد. اين عرفان عين شريعت است. اما اگر بخواهد شريعت را از طريقت جدا كند، آنگاه جهله تصوف مي‎شود. ديگر عرفان نيست، بلكه جهل است. عرفان عملي هم ساحت اخلاقي و هم فقهي و هم طريقتي دارد؛ يعني بايد به اخلاق و فقه در ساحت طريقت نگاه كرد . https://eitaa.com/allame_hasanzadeh