🔸خواب میدیدم برف میبارید. پدربزرگ را کنار پنجره دیدم. خواستم پدربزرگ را صدا کنم و بگویم که با همهی نامهای خوبی که در دنیا وجود دارد، من، بینام ماندهام ... اما، در همین هنگام با صدای گرم پدربزرگ از خواب بیدار شدم ... پدربزرگ من را صدا میکرد؛ من را با نامه واقعی خودم صدا میکرد؛ من را با نامی که دوست داشتم و خودم بودم صدا میکرد ...
📚 «شب یلدا» نوشته احمدرضا احمدی در طرح «کتابخوان ماه» آذر 1403 معرفی شده است.
👈 برای امانت گرفتن این کتاب به کتابخانه های عمومی سراسر کشور مراجعه کنید
🌐
samanpl.ir
🔊
@iranpl