🟢توسل به امیر کاروان انسانیت
🔸صبا گو آن امیر کاروان را
🔸مراعاتی کند این ناتوان را
🔹ره دور است و باریک است و تاریک
🔹بهدوشم میکشم بار گران را
🔸ببیند این دل افسردهام را
🔸ببیند این رخ چون زعفران را
🔹ببیند سربسر غم روی غم را
🔹ببیند دم به دم اشک روان را
🔸مراعاتی کند شاید که بینم
🔸جمال جانفزای همرهان را
🔹خوشا حال سبکباران راهش
🔹خوشا آن مردم روشن روان را
🔸خوشا آنکو به سر خویش دارد
🔸حضور واقف سرو عیان را
🔹که آمد دین و دیو و مرد دینی
🔹مثال بره و گرگ و شبان را
🔸خوش آنکو دل به دلبر داد و گفتا
🔸ندارم من هوای این و آن را
🔹خوشا آنکس که در راه رضایش
🔹دهن بست و نیالوده دهان را
🔸خوشا آنکس که نگرفتست گامی
🔸ره دونان نادان زمان را
🔹نگارا زانچه اندر سینه دارم
🔹ندارم قدرت نطق و بیان را
🔸بسوزان سینه ام را تاکه دودش
🔸بگیرد از کرانه تاکران را
🔹ویاکن جلوهای ای دلستانم
🔹ستانم دلستان انس و جان را
🔸خدا را ای خور خاور شتابی
🔸که تاگیرد حجاب شب جهان را
🔹که شب از درد بیدار است بیمار
🔹نمییابد ز دست او امان را
╭┅──────┅╮
❤
@tarrk_gonah✅
╰┅──────┅