🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 "صاحبدلی" روزی به "پسرش" گفت: برویم زیر "درخت صنوبری" بنشینیم. پسر در کنار پدر "راهی" شد. پدر دست در "جیب" کرد و مقداری "سکه طلا" از جیب خود بیرون آورد و بر زمین نهاد. گفت: پسرم می خواهی "نصیحتی" به تو دهم که عمری تو را کار آید یا این سکه ها را بدهم که "رفع مشکلی اساسی" از زندگی خود بکنی؟ پسر فکری کرد و گفت: پدرم بر من "پند را بیاموز،" سکه ها را نمی خواهم، سکه برای رفع "یک مشکل" است ولی پند برای رفع مشکلاتی برای "تمام عمر." پدرش گفت: سکه ها را بردار... پسر پرسید: "پندی ندادی؟!" پدر گفت: وقتی تو "طالب پندی" و سکه را گذاشتی و پند را بر داشتی، یعنی می دانی سکه ها را کجا هزینه کنی.! و این؛ "بزرگترین پند من برای تو بود." پسرم بدان "خدا" نیز چنین است... اگر "مال دنیا" را رها کنی و دنبال "پند و حکمت" باشی، دنیا خودش به تو "رو می کند." ولی اگر "دنیا را بگیری" یقین کن، "علم و حکمت" از تو "گریزان" خواهد شد. ╭┅──────┅╮ ❤ @tarrk_gonah✅ ╰┅──────┅