دستوری از حضرت علامه حسن زاده آملی حفظة الله: آن که در کار حواس و عقل بیندیشد، هر یک را جاسوسی در حفظ و بقای شخص می یابد: مثلا شخص غذا می خواهد، چشم دیده بانی می کند و تشخیص میان غذا و غیر غذا را می دهد، با اجازه دادن چشم، همین که دست به غذا رسید لامسه اجازه نمی دهد که داغ است؛ غذای دیگر را اجازه داده است که معتدل است. تا بخواهد به دهان برساند جاسوس دیگر به نام بویایی دربان است و اجازه نمی دهد بد بو است؛ غذای دیگر را اجازه داده است که بوی مناسب دارد. تا به دهان گذاشت در آنجا جاسوس دیگر بنام چشایی نشسته است و اجازه نمی دهد که بسیار تلخ است؛ غذای دیگری را اجازه داد که شایسته است. اگر حیوان باشد میخورد، اما اگر انسان باشد یک جاسوس دیگر غیبی به نام عقل دارد و می گوید: هیچیک از آن جاسوسها در کار خود خیانت نکرده اند که اجازه داده اند این غذا برای تن گوارا است، ولکن تو انسانی، تو حقیقتی به نام روح هستی که این بدن سایه آن روح است، و این جاسوسها همه قوای آن روح هستند، این غذا شبهه ناک است، غصبی است، مال یتیم است، ‘زمین پیرمردی است که فرزندش هنوز در انتظار مال پدری آه میکشد و بسختی گذران زندگی میکند و شرمسار و عیال وار است، مال پیرزن ضعیفه ای است که شرمنده دختران خود است’.. زنهار و دوصد زنهار نخور که برای روحت ناگوار است، این غذای حرام و زمین غصبی با روح و ابد و نسل تو آنچنان کند که هزاران بار به توان هزاران بار بدتر از خوراک نامناسب با تن.. 📚 هزارویک کلمه جلد سوم http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512