آل یاسین
🌵روایت اسرای مفقود الاثر– رحمان سلطانی🌿 💢قسمت سی و هشتم: فریب کاری بعثی ها 💢 زمانی که بچه ها زیر و
🌵روایت اسرای مفقود الاثر– رحمان سلطانی🌿 💢قسمت سی و نهم: چقد زیاد اسیر گرفتن 💢 دم دمای غروب ما رو از زندان بیرون آوردن و سوار تعدادی ماشین کردن و حرکت دادن. تصورمون این بود دوباره میخان بچه ها رو تو خیابونای بصره بچرخونن و همون صحنه ها دوباره تکرار بشه .همه مضطرب بودیم و بیشتر نگران بچه های زخمی و بدحال بودیم که نکنه طاقت نیارنو و زیر ضربات سنگ و آجر جون بدن. همه زیر لب زمزمه میکردیم و ذکر می گفتیم و از خدا و اهل بیت کمک میخاستیم. ولی وقتی از شهر فاصله گرفتیم. گفتیم شاید دوران قرنطینه تموم شده و می برنمون اردوگاه اسرا. تو همین حال و هوا بودیم که رسیدیم به پادگانی در اطراف بصره و پیادمون کردن. ناباورانه دیدیم جمع زیادی از اسرای ایرانی در حدود چهارصد نفر رو روی خاکا بافاصله از هم نشوندن. خدایا این همه کی اسیر شدن. نکنه عراق حمله بزرگی کرده و این تعداد ازبچه ها امروز اسیر شدن. ما رو با فاصله طوریکه قاطی نشیم،کنار اونا نشوندن و منتظر بودیم ببینیم چه اتفاقی میخاد بیفته و چه خوابی برامون دیدن. اکیپ های فیلمبرداری اومدن و شروع کردند به فیلمبرداری و حتی دوربین رو نزدیک صورت افراد می آوردن و از زوایای مختلف فیلم می گرفتن. دو سه بار دوربین از نزدیکم رد شد و من هر بار صورتمو بر می گردوندم. یجوری میخاستم ناراحتی و غضبمو از بعثیا نشون بدم و از طرفی نمیخاستم خونواده منو تو این حال نزار ببینن. گر چه بعدها متوجه شدم این کارم اشتباه بوده و باعث شده خانواده ام برای شناسایی ام دچار مشکل بشن. فیلمبرداری تموم شد و ما بدون اینکه بتونیم بفهمیم این بچه کِیا بودن و کَی اسیر شدن، دوباره سوارمون کردن و برگردوندن همون زندانِ بصره. بعدا فهمیدیم اونا اسرای کربلای چهار و مراحل اول کربلای پنج بودن که از بغداد اون همه راه رو اورده بودنشون بصره تا نشون بدن که این تعدا اسیر رو تازه گرفتن در حالیکه بعضی از اونا ۴۰ روزی بود که اسیر شده بودن. فهمیدیم هدفشون از این کار روحیه دادن به نیروهاشون بوده و در شرایطی که ایران رو نوار پیروزی بود سعی میکردن با درو غ و فریب حقایق رو وارونه جلوه بدن. ادامه دارد @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹