«بزرگراه» بسم الله بعضی لحظه های زندگی،تجربه‌های تلخی درحال گذر از بزرگراه عمرمان هستند که وقتی باآنها چشم در چشم می‌شویم، عظمت و هیبتشان خیلی به چشم می‌آید. آن قدر که فکر می‌کنیم هیچ وقت از دستشان خلاصی نخواهیم داشت. این جور وقتها باید سرمان را بالا بگیریم و بگوییم خدای من بزرگتر است. گاهی وقتها البته وقتی از تلخی روزگارمان کم میشود، همه چیز یادمان میرودـحتی همین له له زدنها،توسل ها،خداخداکردنها برای عبور از آن بحران. خدا خیلی از این درددل ها کرده است. گاهی‌وقتها نفرین کرده؛«قتل الانسان ما اکفره.» گاهی وقتها از ناسپاسی بعد از نعمت گفته و گاهی وقتها، به وجدانمان حواله کرده است. کاشذیادمان باشد خدای همه ی لحظه های تلخ وشیرین ما همان خدای «لا اله الا هو، عزیزالمتکبر الجبار الغفور الرحیم» ی است که مهربانی اش به همه ی بندگانش، نود ونه برابر محبت مادر به فرزند شیرخوارش است، همان خدایی که بخل ندارد، وحتی اگر دنیا دنیا به هرکسی ببخشد، چیزی از گنجهای قدرت و ثروتش کم نمی‌شود. همان خدایی که از رگ گردن نزدیکتر است و حکمت کارهایش، رشد ماست حتی اگر کمی درد داشته باشد اما رشد همیشه خوب استـ @zedbanoo