بسم الله «و باز هم شهد شیرین او» مثل هر بار که رهبر سخن بگوید امروز هم در دیدار بلوچی‌ها سخنرانی کرد و باسخنانش آب پاکی را روی دست دشمن ریخت آب سردی روی تن خودی، هاب نا امید و آتش گرفته از کینه دشمن ریخت. این هنر هرباره اوست. آن هم برای امثال مایی، که گاهی حتی چهل دقیقه برای شنیدن سخنانش وقت خالی نمی‌کنیم چه برسد به اینکه مثل بعضی از حزب الله لبنانی‌ها، ساعت‌ها سر حرف به حرفش، وقت بگذاریم. اما برای ما هم پر از حرف بود، چه آنجا که اژ اولین قدم‌های انقلابی برداشتنشان گفتند، چه آنجا که نقشه‌های دشمن را صریح و موشکافانه توضیح دادند. چه آنجا که از برادری عراقی‌ها، تقدیر کردتد. اما برای من نوعی، من زن خانه‌دار، من مادر، من مثلا ارتباط‌دار با جامعه، یک بخشش خیلی جالب‌تر بود. آنجا که وحدت ملی و امنیت ملی را نقطه ضربه دشمن می‌دانند و گفتندجایی که منافع ملت در میان است، همه اختلافات مذهبی و گروهی و قومی باید کنار برود. این یعنی وقتی در جمع خانواده، در جمع فامیل، جمع سوسول‌ها و غیرسوسول‌ها، بی‌حجابها و با حجابها، حرف از منافع ملی و تمامیت ارضی و دشمن شناسی و اینها می‌شود، دست نگذارید روی نقاط افتراق. این یعنی یک جاهایی که از قضا براساس دینمان خیلی جاها باید باشد، حرف اول را اتحاد می‌زند، حرف اول را حس همبستگی می‌زند، همان حسی که قرار است ما را به جامعه مهدوی نزدیک کند، همان حسی که به خاطرش، اربعین تبدیل به حماسه شده. و نیز پیرفرزانه‌مان فرمود::_ هرکس امنیت ملی‌مان را تهدید کند، خواسته یا ناخواسته، فهمیده یا نفهمیده، دشمن است. این یعنی خیلی جاها، در خیلی دورهمی‌ها، در بعضی حرف‌های خاله زنکی که چندان هم مردانه و زنانه هم ندارد، هرکس آتش بریزد روی حس ناامنی، هرکس مدام دست بگذارد روی چند اتفاق شوم، حتی هرکس برایش مهم نباشد بعضی جاها، بعضی حرفها یا حرکات را انجام ندهد، دشمنی کرده و آب در آسیاب دشمن ریخته. از همه شیرین‌تر، پنبه‌دانه‌های شتر دشمن بود که به قول رهبر ما نقشه‌های دشمن را می‌دانیم و فهمیده‌ایم و با علم به اینکه در خیلی ازشاخص‌های اقتدارش، دارد زمین می‌خورد، با چشمانی باز، به جنگ او خواهیم رفت و نهایتا این ایران عزیز و مقتدر اسلامی خواهد بود که تمدن اسلامی جدید، از شانه‌هایش برفراز خواهد رفت. ✍محنــــــــــــــا(زدبانو) @almohanaa