می نویسم به اذن دادارم مدح مولا میان اشعارم آنکه نور امید می ریزد بر دلم شوق عید میریزد نام او حرف آخر و اول عشق او گشته برجهان" اکمل" کنده با قدرتش در خیبر کرده بخشش نگین انگشتر عشق یعنی شکوه آن رهبر عشق یعنی حماسه ی حیدر نقش کردم به کاغذی کاهی که تو شاهی عزیز درگاهی آسمان ها غلام خشم تواند هردو عالم اسیر چشم تواند جایگاهت اگر چه بر فرش است خلقت تو برابر عرش است ). غیر تو ای مقسم کوثر کیست لایق به فاطمه همسر ❇️محنا؛ مهنایتان❇️ https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741