امام حسن(ع) رو کرد به برادرش و گفت: پاسخ مَردم و اطعام یتیمان با من تو فقط دور و بر زینب باش 😢 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ صورتش را پوشاند و کیسه‌ی نان را بر دوش گذاشت، اشک از چشم‌هایش جاری می‌شد، می‌دانست امشب، بابا به آرزویش رسیده و حالا در کنار مادر است، اما این چیزی از داغ کم نمی‌کرد‌. وارد خرابه شد، کودکی که پدرش در خیبر کشته شده بود سویش دوید و گفت: امشب دیر آمدی! مژده بده! علی را کشتند. حسن بن علی تکه‌ای نان جو از کیسه درآورد و زیر لب فرمود: خدایش رحمت کند.