✅ مرحوم میرزا جوادآقا نقل کرده است:
«روزی قرار شد، خمپاره بزنم. مجبور شدند
به علت خمیدگی پشتم، چند کیسه شن
بیاورند و من روی آنها رفتم و گلوله را در
لوله آن انداختم»
استاد رحیم پور ازغدی درباره این دوران
میرزا جواد آقای تهرانی گفته است: میرزا
جواد آقا در اواخر عمر، خیلی مریض بود؛
پشتش برآمده بود و اصلا نمی توانست
بنشیند.
وقتی امام فرمود هرکس می تواند به جبهه
برود، ایشان لباس رزمنده ها را پوشید و
راهی جبهه شد.
گفت: چون امام دستور دادند پس باید بروم.
پسرم (حسن رحیم پور ازغدی) می گفت در
جبهه میرزا جواد آقا را دیدم. خواستند کار
سبکی به ایشان بسپرند. میرزا جواد آقا در جواب گفته بود:
لااقل بگذارید من هم یک تیر بزنم. وقتی
گلوله توپ را شلیک کرده بود، گفته بود:
خدایا تو شاهد باش که من هم در جنگ
شرکت کردم.