💠 خواب عجیب «علیها السلام» 🔰گرچه «ملیکا» با آن طینت پاکی که داشت، خواستار چنین ازدواجی با چنان افرادی نبود، و آرزوی رفتن به خانه‌ای که پر از صفا و و خداپرستی باشد می‌کرد، اما دو حادثه‌ای که رخ داد، او را نیز غرق در تفکر کرد، با خود می‌گفت: «سرنوشت من چه خواهد شد، سرانجام کجا خواهم رفت؟ خدایا به من کمک کن و مرا نجات بده…» 🔹او همچنان فکر می‌کرد و اندوهگین بود تا اینکه شب خوابش برد، در عالم خواب دید، جدّش همراه «علیه‌السلام» و عدّه‌ای از یاران مخصوص حضرت مسیح«علیه‌السلام» وارد کاخ شدند، ناگهان منبری بسیار با شکوه به جای تخت امپراطور گذاشته شد 🔻سپس دید دوازده نفر که مردانی بسیار خوش سیما و نورانی و زیبا بودند وارد کاخ شدند، در عالم خواب به ملیکه گفته شد، اینها که وارد شدند، 🔹 «صلی الله علیه و آله» و علی، حسن و حسین، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری«علیه‌السلام» هستند. ♻️ناگهان مشاهده کرد که «صلی الله علیه و آله» به «علیه‌السلام» رو کرد و گفت: ما به اینجا آمده‌ایم تا «ملیکه » را از برای فرزندم «حسن عسکری» خواستگاری کنیم. ⬅️حضرت مسیح«علیه‌السلام» به شمعون گفت: ، سعادت به تو رو کرده، خود را با دودمان محمد«صلی الله علیه و آله» پیوند بده، شمعون از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد. 🔅آنگاه حضرت محمد«صلی الله علیه و آله» به منبر رفت و خطبه عقد را خواند و «ملیکه» را به عقد امام حسن عسکری «علیه‌السلام» در آورد، و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران مسیح «علیه‌السلام» به این عقد گواهی دادند. ادامه دارد ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ 💠