🔻 قسمت ششم، 🚨 حسین حاج فرج الله دبّاغ ملقب به عبدالكريم سروش ⭕️ نقد مارکسیسم و شهرت سروش: 🔻 مارکسیم، به خاطر شعار ضدیّت با استبداد و استعمار و تأکید بر مبارزه توانسته بود در جامعه علمی و دانشگاهی ایران، مخاطبانی جذب نماید. بسیاری از مبارزان مسلمان از جمله اعضای سازمان مجاهدین خلق مارکسیسم را علم مبارزه می دانستند که دانستن آن در کنار ایدئولوژی اسلامی برای تداوم انقلاب و مبارزه ضروری است و به همین جهت قرائت مارکسیستی از اسلام را می پذیرفتند. برخی نیز همچون دکتر شریعتی اگرچه به التقاط نرسیده بودند، امّا گرایش های چپ در اندیشه و گفتارشان مشهود بود. تفکّر مارکسیستی در دانشگاه ها نفوذ ویژه ای داشت. پس از پیروزی انقلاب، جریان مارکسیستی ابتدا به تقابل فکری و سپس به تقابل نظامی با جریان مذهبی و اسلام گرای تحت رهبری امام خمینی (ره) پرداخت.[۱] 🔻 شور انقلابی جوانان و فضای باز فکری و مطبوعاتی آغاز انقلاب عرصه را برای طرح نظریات مارکسیستی فراهم کرده بود و مارکسیست ها از این فضا برای جذب جوانان انقلابی بهره می بردند لذا امام خیمنی (ره) به روحانیون و روشنفکران برای پاسخگویی به شبهات و القائات مارکسیست ها تأکیدات ویژه نمود. نوک پیکان مبارزه با مارکسیسم و التقاط شهید مطهری قرار داشت که از همان دهه 1340 خطر مارکسیسم را احساس کرده بود و به افشاگری علیه آن می پرداخت. عقبه علمی حرکت شهید مطهری نیز علّامه طباطبائی بود. این استاد و شاگرد در آثار عمیقی چون اصول فلسفه و روش رئالیسم، فلسفه تاریخ، نقدی بر مارکسیسم و علل گرایش به مادّی گری و ... به نقد مبانی مارکسیسم اهتمام داشتند. 🔻 در این بازار گرم تقابل با مارکسیسم، سروش نیز که از مباحث ضد مارکسیستی استاد خود، کارل پوپر در انگلیس تأثیر پذیرفته بود و انتقادات خود در مقابل مارکسیسم را از سخنرانی هایش در انگلیس شروع کرده بود، تصمیم گرفت به نقد ماركسيسم بپردازد. وی «ايدئولوژي شيطاني» را در سال 1359 در نقد ماركسيسم نوشت كه بازنويسي چند سخنراني در دو دانشكده دانشگاه تهران و نيز چهار سخنراني در صداي جمهوري اسلامي ايران بود. 🔻 این تقابل اسلام و مارکسیسم که در یکی دو سال آغازین انقلاب اسلامی نقل محافل بود باعث شهرت عبد الکریم سروش گردید. در مناظره هاي تلويزيوني سال 1360 ميان مسلمانان و ماركسيست ها سروش و آیت الله محمدتقي مصباح يزدي در مقابل احسان طبري و فرخ نگهدار نماينده حزب توده و فدائيان خلق حضور مي يافتند. [۲] 🔻 آنچه در مناظره شرط لازم و تا حدودی کافی است، آشنایی با جدل و بیان رسا و استفاده بهینه از واژه ها است و این درست آن چیزی بود که سروش از آن بهره کافی داشت. نام سروش بیش از آنکه به خاطر مبانی دینی اش شهرت یابد، به خاطر سخنوری و بیانش بر سر زبان ها افتاد. قالب مناظره ها بهترین بستر بود تا سروش با استفاده از فنّ بیان و جدلی که داشت، بعنوان یک اسلام شناس شناخته شود. شاید اگر این مناظرات نبود هیچگاه سروش به عنوان یک متفکّر اسلام شناس شناخته نمی شد. شاهد این مدّعا آن است که پیش از سروش، بزرگانی چون علّامه طباطبائی و شهید مطهری به نقد عمیق و علمی مارکسیسم پرداخته بودند امّا آنگونه که در آن روزها سروش را بعنوان منتقد اسلامی مارکسیسم می شناختند، از علّامه و شاگردش شهید مطهری یاد نمی شد. @amaar_chadegan