هدایت شده از ابوالقاسِم
عمویش جلوی چشمان کوچکش بر زمین می افتد!به سمت گودال میدود...عمو او را می‌بینید و می‌گوید -زینب!خواهرم...بگیر یادرگار برادرمان را(: زینب"س"عبدالله را میگیرد تا به گودال قتله گه نرود... شمشیری برّان بالا میرود عبدالله طاقت نمی آورد و میگوید به ولله از عمویم جدا نخواهم شد! از دستان عمه می گریزد و به عمو می‌رسد... سلاحی برای محافظت از عمو جانش ندارد(:💔 دستانش را سپر عمو حسینش کرد...با دستانی بریده در بغل عمو می افتد...حرمله،با تیری سه شعبه گلوی عبدلله را نشانه گرفته و .... عبدالله بن حسن بن علی 🖤 ✏️فــ.ش 1401/5/12 @aboallghasem