⭕️تئوریزه کردن زورگویی در نهادی که قرار بود حامی صلح باشد!
🔹بسیاری از رسانههای مستقل جهان از اقدام نادر «آنتونیو گوترش» دبیرکل سازمان ملل متحد در خصوص استناد به «ماده ۹۹ منشور سازمان ملل متحد» تمجید کردهاند.
🔸ماده ۹۹ منشور سازمان ملل متحد که دهها سال بود مورد استفاده قرار نگرفته بود به مقام دبیرکل سازمان ملل این اختیار را میدهد تا مسائلی را که تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی هستند، برجستهتر کند.
🔹با این حال، پس از برگزاری جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد بنا به درخواست گوترش، آمریکا با استفاده از حق وتوی خود جلوی ایجاد آتشبس در جنگ غزه را گرفت.
🔸با این اتفاق، چنانچه پیداست حتی استناد دبیرکل سازمان ملل متحد به اختیارات ویژه خود نمیتواند پایانبخش یک بحران واقعی در نظام بینالملل باشد و حق وتوی یک بازیگر قلدر، به مراتب نسبت به اراده دبیرکل برای پایان دادن به یک بحران، ارزش بیشتری در ساختار کنونی سازمان ملل متحد دارد.
🔹افکار عمومی جهان در تحلیل ساختار کنونی سازمان ملل متحد، با «غلبه فرامتن تاریخی بر متن واقعی»، «طغیان ساختار علیه بازیگران» و «تئوریزهسازی زور و سلطه» مواجه است و تجربه جنگ غزه، به وضوح سازوکار ناکارآمد سازمان ملل را نشان داد.
🔸با این تفاسیر؛ قطعا تنها راه مواجهه با این روند، تغییر مناسبات زیربنایی و ساختار حاکم بر سازمان ملل متحد و بازتعریف سازوکار اثرگذاری این نهاد بینالمللی در مواجهه با مناقشات رو به گسترش در سطح جهان است.
🔹آیا مداخله بشردوستانه جهان و سازمان ملل متحد به سود کودکان غزه در قبال یک جنایت و نسلکشی تمام عیار، حداقلیترین اقدامی نیست که باید در قبال رژیمی متوحش صورت داد؟
🔸طنز تلخ ماجرا اینجاست که تفسیر این مداخله بشردوستانه بر عهده آمریکا، انگلیس و فرانسه به عنوان سه کشور اصلی حامی نسلکشی در غزه است!
🔹دیگر کمترین شبههای وجود ندارد که ساختار سازمان ملل متحد، متعلقات و روند تفسیر قوانین آن باید به سود انسانیت، مدنیت و صیانت واقعی از حقوق بشر تغییر یابد.