💠 🔷 - 🔷 جلسه شصت و یکم 🔶 بخش سوم 🔶 وقتی قرآن می فرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا (شمس:۹) فلاح منظور باز شدن است ، واین که ترجمه می کنند رستگاری غلط است. رستن یعنی دانه ای که شکوفا میشود فطرت با تزکیه به فلاح می رسد. وقتی این قوا شکوفا شود شما این قدرت را دارید که آن طرف عالم اگر چیزی اتفاق می افتد ببینید. . بعضی ها این قدرت را دارند که با پرواز روح بروند و برگردند. یکی از دوستان به یکی از اساتید گفته بود آقا سحر مرا بیدار کنید! ایشان گفته بود تنهایی یا خانواده ات هم هستند؟ گفته بود تنهایم. فردایش ما خدمت این رفیقمان بودیم این استاد برگشت به رفیق ما گفت : آقا چقدر خوابت سنگین است دیشب من آمدم انقدر صدایت کردم چرا بیدار نمی شدی؟ با پرواز روح رفته بود به منزل او! پرواز روح یک قوه ای است که عده ای آن را دارند. یک سری چیزها را کنترل کرده یک سری چیزها برایش فعال شده . درجه ی خیلی پایین ترش مال مرتاض های هندی است. یک سری چیزها را رها می کنند یک سری از استعدادها و قوا در آن فعال میشود. این از قوانین عالم است که در اثر ترک یک سری چیزها یک سری چیزهای دیگر به شما داده می شود. اگر آن چیزی که ترک می کنید مربوط به ایمان باشد ، آن چیزی هم که به شما می دهند ایمانی است! ایمانی اگر باشد همیشگی و ماندگار است و نورانیت دارد و چون مربوط به فطرت است پس شما را رشد می دهد. اینها چیزهایی است که خدا می دهد و خیلی ساده است. بگذارید این را هم بگویم یکی از اساتید می فرمود در بازار تهران رد می شدم (ابتدا این را ذکر کنم داستانهایی که نقل می کنم همه داستانهایی است که ما از علما شنیده ایم از بقال و چقال و سبزی فروش نشنیده ایم. این اشتباه است که تا یک نفر به نظرمان نورانیت دارد پای حرفهایش می نشینیم و تمام و کمال آن را می پذیریم. وقتی می گویم اساتید ، اقلش کسانی است که مجتهد اند. برخی از آنها شاگردان آقای بهجت بودند یا شاگرد آیت الله جوادی آملی یا علامه حسن زاده آملی و امثال اینها) حالا این استاد ما می فرمود : در بازار تهران رد می شدم مغازه داری مرا صدا زد و گفت ؛ ماجرایی را می خواهم به تو بگویم در این بازار سالیان سال دنبال اهل بودم اما پیدا نمی کردم. من مدتها به دنبال این بودم که به طی الأرض برسم یک روز یک آقای هندی در بازار مرا دید و به من گفت می خواهی طی الأرض داشته باشی؟ گفتم: بله گفت : آدرس می دهم برو قم ، فلان محله از آقایی به اسم طباطبایی طی الأرض بخواه[منظور علامه طباطبایی است] و بگو مرا فلانی فرستاده. (از علامه طباطبایی کرامات و ماجراهایی خیلی زیاد نقل شده) این آقا میگوید من رفتم به همان آدرس و در زدم. علامه آمد دم در ، من هم گفتم که مرا فلانی فرستاده تا بیایم خدمت شما برای طی الأرض. علامه سری تکان داد و تأملی کرد و گفت: صبر کنید تا من بیایم! رفت عبایش را پوشید و برگشت و وقتی برگشت دست مرا گرفت چند قدم که رفتیم دیدم جلوی در یک مکانیکی در سبزوار هستیم یک قدم دیگر که جلو تر رفتیم دیدم رو به روی حرم امام رضا (ع) ایستاده ایم. درست مثل این که ایشان به من طی الأرض را تکویناً اعطا کردند. (نکته جالبی که استاد ما با خنده تعریف می کرد این بود که این آقا هر بار می خواست به مشهد برود حتما یک توقف هم در سبزوار جلوی آن مکانیکی می زد.) اینها استعدادهای سطح پایین است که در دوران امام زمان(ع) شکوفا میشود ان شاءالله. البته برای همه یکسان نیست طی الأرض داریم تا طی الأرض. به هرحال اینها استعدادهایی است که خداوند در اثر شکوفایی فطرت قرار داده که باعث می شود شما مسلط بر عالم ماده شوید. الان عالم ماده بر ما سوار است این در و دیوار بر ما سوار است چون ما از اینها نمی توانیم رد شویم. اما وقتی فطرت شکوفا شد ما سوار می شویم بر عالم شهادت. اینها می شوند در حجاب من ، نه من می شوم در حجاب اینها ، اینها می شوند در اختیار من ، نه من دراختیار اینها. همه اینها با اراده انجام می شود و تنها و تنها در گرو شکوفایی فطرت است ، فطرت که فعال باشد انسان را از عالم شهادت رها و درهای عالَم غیب را به روی او باز می کند. 🔔 @Aminikhaah_Media