هرثمة بن ابی مسلم در کربلا به سمت امام حسین علیه السلام رفت و عرض کرد: آقا! شما بر حق هستید. حضرت فرمودند: چطور؟! هرثمه عرض کرد: وقتی با سپاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در بازگشت از جنگ صفین در کربلا توقف نمودیم؛ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه از اسب پیاده شدند، مشتی از خاک کربلا را برداشتند و آن را بوییدند و گریه کردند. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند: «هَاهُنَا مُنَاخُ رِکابِهِمْ»[۸] اینجا پسرم بار می‌اندازد و خیمه برپا می‌کند. سپس به نقطه‌ای دیگر اشاره کردند و فرمودند: «وَ هَاهُنَا مُهَرَاقُ دِمَائِهِمْ» این نقطه قتلگاهِ پسرم است. وقتی (هرثمه) به کوفه بازگشتم، به همسرم گفتم: علیِ شما مثل اینکه ادعای علم غیب دارد! (معلوم است که همسرِ او از او داناتر بود) همسر گفت: حرف نزن! علی بن ابی طالب صلوات الله علیه جز حق، سخن نمی‌فرماید. من (هرثمه) خیلی اعتنا نکردم ولی امروز که شما (حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه) فرمودید: «هَاهُنَا مُنَاخُ رِکابِنَا وَ مَحَطُّ رِحَالِنَا»[۹] سر خود آرام پایین آوردید و فرمودید: «هَاهُنَا تُسْفَک دِمَاؤُنَا». من به صورت ناگهانی آن تصویر در ذهنم آمد، همین جا بود. حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند که تو دلیل خاص داری حتی اگر سایرین ندارند. با ما هستی یا بر ضد ما؟ تو می‌مانی؟! هرثمه پاسخ داد: «نه با شما هستم و نه بر شما! دخترانم را در کوفه نهادم و از ابن زیاد برایشان نگرانم» 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔸 https://eitaa.com/amiralmomenin 🟩@amiralmomenin 🟩