❤️ ❤️ 👈تو حیاط خونه نشسته بودم و داشتم نوشته هامو زیر و رو میکردم که صدای گوشیم اومد... 👈نگاه که کردم دیدم نوشته: 👈الان وقت داری یه معما رو جواب بدی؟! 👈با اینکه حوصله نداشتم اما چون اون فرق می‌کرد با لبخند براش نوشتم: 👈واسه تو همیشه وقت دارم...😍 👈اونم گفت خب پس الان بهت زنگ میزنم! 👈گفتم تو که گفتی معما! 👈گفت آره میخوام جواب معما رو بشنوم...😎 👈دیگه چیزی نگفتم و تلفنم زنگ خورد؛ با صدای خیلی شادی گفت: 👈پدری سه تا بچه داشت‌ به نام های و ... 👈یه روز پدره عشق و محبت رو میبره بیرون، کی میمونه؟! 👈منم که حواسمو به معما داده بودم‌ یهو گفتم: 👈دوستت دارم دیگههههههه آخه اینم سؤال داره😃 👈هنوز صدای خنده هاش تو گوشمه🤗😂 👈گفت دیدم خیلی وقته بهم نگفتی دوستت دارم روت ترفند پیاده کردم و جواب جوابِ معما میشه منم دوستت دارم😍 👈رفیق الان وقتشه، بهش بگو دوسش داری...❤️ ⬇️به جمع ما بپیوندید⬇️ @amirhoseindaryaee