می‌گفت: کسی کودک دلبند مرا با کاپشنی که صورتی بود ندید؟ یک غنچهٔ نشکفتهٔ پرپر شده‌ را یک دختر گوشواره قلبیّ و سفید؟ آلالهٔ من بِاَیّ ذنبٍ قُتِلت‌ْ؟ ای حرمله‌های بی‌شرف، رذل و پلید می‌زد به سر و سینه که ناگاه زعرش با گوشِ دلش ندایی از غیب شنید: دردانهٔ تو خفته در آغوش حسین شد مثل علی‌اصغر شش‌ماهه شهید مهمان ملائک است «ریحانهٔ» تو فرزند تو را خدایِ فرزند خرید اندوه و غم از دلش برون رفت و سپس بر روی لبش غنچهٔ لبخند دمید: شد عاقبت کودک من ختمِ به خیر ما را به شفاعتش امید است امید شد ایل و تبارم همه تقدیم حسین دردانهٔ من فدای سردار رشید... ✍ جعفرنیا (شاعر کانال عمار۱۱۰) 🌸 : کانال برادر 🟢 ـــــــــــ❅🌿🌿🌿❅ــــــــــــــ 🔻 پاتوق نخبگان سیاسی در ایتا👇 🆔 |➺ @ammar110