روز سومی که پدرم فوت کرده بود -حوالی آبان ۱۴۰۱- به خاطر شرایط ویژه‌ی آن روزها، حتی بعضی از نزدیک‌ترین دوستان پدرم هم از فوتش باخبر نبودند. حوالی ظهر بود که شماره‌ای افتاد روی صفحه‌ی گوشی‌ام. جواب دادم و شخصی که پشت خط تلفن بود گفت: «لطفا منتظر باشید دکتر جلیلی میخوان با شما صحبت کنن.» این تماس به کل دور از انتظار من بود. آقای دکتر چند دقیقه‌ای صحبت کردند و به ما تسلیت گفتند و آن تماس تمام شد. حالا شاید بپرسید که اصلا ارتباط ما با ایشان در چه حدی بود؟! خیلی ساده و حتی شاید خیلی کمرنگ. من فقط قاری ابتدای جلسات هفتگی‌ دکتر بودم. آن هم فقط یکی دو ماه ابتدایی آغاز جلسه‌ی «حکمت سیاسی اسلام در قرآن» در ساختمان حوزه‌ی هنری. همین. اما رفتار آن روز سعید جلیلی و همین تماس ساده، ولی ارزشمند را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. رفتاری که خیلی شبیه بود به شهید جمهور، متواضعانه و مهربانانه... نکته‌ی دیگری هم که شخصا در طی این جلسات با آن روبه‌رو بودم، بحث تسلط ایشان بر آیات و اهتمام به تلاوت قرآن بود. مثلا خوب خاطرم هست که یکی از هفته‌‌ها، من اوضاع چندان مساعدی برای شرکت در آن جلسه نداشتم. به دوستی که هماهنگی جلسات را برعهده داشت، با شوخی و خنده گفتم: «خب مثلا نمیشه یه تلاوت ضبط شده بذارید یا یه نفر بره معمولی بخونه آیات رو؟!» گفت: «نه بابا دکتر خیلی اصرار داره که آیاتی که قراره روش صحبت کنیم، به صورت زنده و ترجیحا از حفظ خونده بشه تا برکت کنه‌. تازه خیلی هم اصرار دارن که آیات، زیبا و با صوت خوش خونده بشن.» به علاوه‌ی این‌که هر هفته به گفته می‌شد که مثلا این هفته باید آیات فلان تا فلان در ابتدای جلسه تلاوت بشود. مفهوم این مسئله، یعنی اهمیت دادن به آیات و اهمیت دادن به شخصی که در حال تلاوت آیات است. من توفیق حضور در محافل و مراسمات زیاد و مختلفی داشته‌ام؛ خیلی‌ها نگاه‌شان به تلاوت قرآن، صرف رفع تکلیف بود که حالا ابتدای مراسم، قرآنی هم تلاوت شود؛ ولی در این جلسات گفته می‌شد که مهم نیست چقدر تلاوت آیات طول می‌کشد، فقط لطفا همه‌ی آیات با دقت و به زیبایی خوانده شود. این‌ جزئیات و ریزه‌کاری‌هاست که تا همیشه در ذهن آدم می‌ماند... @ammar_nevesht