یعنی خود مقبل کاشانی هم با خودش فکر میکرد که یه روزی چند بیت شعر بگه و تا ابد اینجور ماندگار بشه؟!
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت ذوالجناح وز جولان
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
کشید پا ز رکاب آن خلاصهی ایجاد
به رنگ پرتوِ خورشید، بر زمین افتاد
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد...