از وقتی مادرم مرد خواهر مجردم تنها موند و من آوردمش خونه خودمون و با ما زندگی میکرد‌.از نزدیکی زیادش با خانمم خوشحال بودم تا اینکه دیگه شبا خانمم به بهونه صحبت کردن و فیلم دیدن میرفت پیش خواهرم و تا صبح نمیومد پیش من .. یه شب که خوابم نمی‌برد، دیدم خانمم پاورچین پاورچین رفت اتاق خواهرم و در اتاق رو بست با کنجکاوی بلند شدم پشت سرش رفتم خیلی آروم در اتاق رو باز کردم و داخل شدم به اتاقشون... خدای من خواهرم داشت چیکار میکرد ...👇 https://eitaa.com/joinchat/1811742879Cd079f4eac9