⚠️ خواندن اين داستان براي افرادي كه از علوم غريبه ميترسند پيشنهاد نميشود📛 این جریان از عجیب‌ترین اتفاقاتیست که در قبرستان تخت فولاد اصفهان اتفاق افتاده است نقل می‌کند: روزی در تخت فولاد اصفهان از مرد عارفی که اهل ریاضت بود پرسیدم آیا خاطره ای داری که برای من نقل کنی او فکر و تامّلی کرد و بعد گفت : روزی همین جا نشسته بودم ، دیدم جمعیّتی جنازه ای را آوردند در آن گوشه قبرستان دفن کردند و رفتند. چندی نگذشته بود که احساس کردم بوی عطر خوشی به شامّه‌ام می‌رسد دیدم جوانی خوش‌صورت وخوشبو وارد قبرستان شد و رفت کنار همان قبر و ناگهان دیدم آن قبر شکافته شد و آن جوان داخل قبر رفت و قبر بسته شد... براي خواندن ادامه داستان وارد كانال زير شويد👇 http://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71