+این چادرو میپوشی بعد میای جلو مهمونا! سوراخای دماغم از شدت حرص گشاد شده بود: _وقتی داشتی منو میگرفتی چشمای کورت و باز میکردی میدیدی که من نه چادریم نه میتونم چادر سرم کنم! +همچین میگی من و گرفتی انگار یادت رفته که کار جفتمون به هم گیر بود و این ازدواج صوریه!😏 _صوری یا واقعی من چادر نمیپوشم! +رئیس ستاد مهمونمه میفهمی؟ با شنیدن این حرفش فکر شیطانی ای به سرم زد😈 _چادر سرم میکنم به یه شرط! شب ریشاتو میزنی و با من میای تولد! وگرنه چادر بی چادر! حسابی دیوونش کرده بودم _خیلی خب، قبوله بپوش بریم! با خنده ریزی چادر و ازش گرفتم و رفتم جلوی آینه تا بپوشمش که صداش تو اتاق پیچید: _فقط یادت باشه که هرچند این ازدواج صوری و الکیه اما ما بهم محرمیم الناز خانم!👺😏 http://eitaa.com/joinchat/1645871120C4959f5f80b