✨بسم ربّ الزهرا(س) ✨ 🍂 این‌بار قرار است مرام و مسلک شهیدی از تبار ، دفترم را زینت دهد. از تبار آنهایی که گرچه کوچک و کم سن‌و سال بودند، اما حماسه ایثارشان، در قبل و بعد از انقلاب، برای همیشه در دل تاریخ جاودانه شده. 🍂 پسرکی تازه به تکلیف رسیده مگر چقدر گناه دارد که سجده‌های نمازش، برای آمرزش آنها طولانی شود؟! او مغفرت می‌طلبید برای آن لحظه‌های که بنده نفْسش بوده نه بنده خدایش...!! 🍂 او در در این سجده‌ها به دنبال می‌گشت. سال‌های ابتدایی جنگ، بوی شهادت را که از شنید، دیگر معطل نکرد و راهی شد. 🍂 آن روز را که برای اولین بار، لباسی که صدها بار با دستان خودت شسته شده بود را به مادر دادی تا بشوید، به خاطر داری؟. می‌خواستی عطر مادر را در واپسین لحظات زندگی‌ات به همراه داشته باشی. خودت گفتی: این رفتن را بازگشتی در پیش نیست.. 🍂 را از همان سجده‌های طولانی ات گرفتی. از دلی که در آن سجده‌ها ابر بهار می‌شد و سخت می‌بارید. آنقدر بارید تا زلال و شفاف شد. عشق سجده، آخرین لحظه هم همراهت بود. گلوله که به سرت خورد، به حالت سجده سر بر خاک نهادی...💔 ✍نویسنده : 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد :۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ آبان ۱۳۶۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای رهنان 🕊محل شهادت : کردستان