─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ 🚩[5⃣] عمر بن سعد روز يازدهم محـرم به كوفه آمد و عبـيدالله بن زيـاد، بـابرگزاري مجلس باشكوهي، اذن عمومي داد تا مردم در مجلسش حاضر شوند. آن گاه سر مقدس امام حسين‌ عليه السلام را مقابل او گذاشتند و او به آن نگاه و تبسم مي‌نمود و با چوبي كه در دست داشت جسارت مي‌كرد. 🚩🔳در اين هنگام زيد بن ارقم برخاست و در حاليكه مي‌گريست، فرياد زد: «چوبت را از لب و دندان حسين‌عليه السلام بردار كه من با چشم خود ديدم رسول خدا‌صلي الله عليه و اله لبان مبارك خويش را بر همين لب و دهان گذارده بود!» ابن زياد ملعون به او گفت: «اگر پيرمردي سالخورده نبودي و عقل خود را از دست نداده بودي، گردنت را مي‌زدم!» پس در اين هنگام زيد از جا برخاست و روانة خانه‌اش شد 🕯پـــــایـــــــــــــان🕯   ┄═┅┅═༅𖣔1⃣3⃣𖣔༅══┅─