صندلی اشتباهی؛
یکی مانده به ریاست جمهوری
🔸قلب تو بیمار است؛ می آیی وسط گود میراث فرهنگی... نمی شود. می روی سراغ قلب بیمارت... دوباره می آیی؛ این بار برای دبیری ستاد هماهنگی اقتصادی دولت. جوانان، مشکل ازدواج و اشتغال دارند و امیدوار... اما تو می روی سراغ دلت که می گویند بیمار است و ناتوان از کار...
🔸صلاحیت تو از سوی نهادهای امنیتی رد می شود؛ اما با اصرار رئیس جمهور، قانون را دور می زنند و شهردار می شوی. از حقوق زنان دم می زنی...
🔸شهردار می شوی، می خواهی قلیان و قهوه خانه را برای دختران مجاز کنی... یاد روزی می افتی که دختری در نشست حزبی، اشتباها روی صندلی تو (سیاست) نشست... و با هم آشنا شدید.
🔸تو را با همان قلب ناراحت که هیجان اصلا برایش خوب نیست، می آورندت و شهردار کلان شهر می کنند. تو نمی توانی اما سیاست بازان جنجال می کنند که نمی گذارند شهردار همه فن حریف کار کند... و تو همچنان سرگرم قلب خودی که مدتهاست می گویند بیمار است.
🔸بالاخره تصاویر منتشر می شود؛ مشکل ازدواج دوم تو هم حل شده، آقای دبیر سابق هماهنگی های اقتصادی! مبارک است...!
🔸... این بار اما مشکل قلبت واقعا حاد شده؛ سه باره می روی، این بار از شهرداری. و ... ناگهان شلیک پنج گلوله، بیشتر از توپ صدا می کند.
🔸خدا رحم کرده رئیس جمهور نشده ای؛ آقایی که همواره جزو پنج نامزد فلان قبیله سیاسی بود و عضو شورای حکمیت همان قبیله برای انتخاب نامزد نهایی در سال 92 شد.
@IMANI_mohammad
🔻به
#خبرگزاریمردمیعَمّار بپیوندید
http://eitaa.com/joinchat/2044657664C50ccd48f34
@adminpress 👈: تحریریه