ضراربن‌حمزه از ياران امام به شام رفت. معاويه از او درخواست کرد که از حالات و رفتار " علی " بگويد. گفت: علي‌علیه‌السلام را در حالي ديدم كه شب بود و در محراب ايستاده بود. محاسن خود را به دست گرفته بود و مانند مارگزيده به خود می‌پيچيد! محزون گریه میکرد و میگفت: اي دنيا! اي دنياي حرام؛ از من دور شو؛ آيا براي من خودنمايي ميكني؟! يا شيفته‌ی من شده اي؟! آن هم برای اینکه روزي در دل من جاي بگيري! هرگز؛ غیر از مرا فریب بده؛ كه من به تو هیچ نیازی ندارم، تو را سه طلاقه كرده ام، تا بازگشتي نباشد... دوران زندگاني تو كوتاه، ارزش تو اندك، و آرزوي تو پَست است. آه از توشه اندك، و درازي راه، و دوري منزل، و عظمت روز قيامت! | نهج‌البلاغه،حکمت۷۷ 🌹🌺 🌻 🌻