شعر احساسی درباره شهادت حضرت زینب (س) برای کودکان
دشمن خدا در شام
شادمان و خندان شد
روبروی زینب (س) گفت:
آن یزید بد کردار
از شکنجه و تهدید
از خشونت و آزار
روبروی زینب(س) گفت:
دشمن غضب آلود
کشته ام حسینت را
چون که دشمن ما بود
روبروی زینب(س) گفت:
دیده ای چه ها کردم؟
من سر حسینت را
از بدن جدا کردم
دختر علی(ع) امّا
پیرو امامش بود
یاحسین(ع)و یا زهرا(س)
بین هر کلامش بود
او یزید ظالم را
توی کوفه رسوا کرد
دختر علی(ع)در شام
خطبه خواند و غوغا کرد
پاسخی به ظالم داد
بادلی جهان افروز
«جز شکوه و زیبایی
من ندیده ام آن روز
جمله های زیبایش
محکم و الهی بود
مثل پرتو نوری
در دل سیاهی بود
دختر علی(ع) آتش
بر حکومت او زد
هر کسی از آن گفتار
پنجه بر سر و رو زد
دختر علی(ع) نامش
زنده است و میماند
توی ذهن من انگار
هست و خطبه می خواند
اسم پاک و زیبایش
بوده روز و شب بر لب
قلب کوچکم داغ است
از مصیبت زینب (س)
.
#شعر_کودک_و_نوجوان
#شعر_حضرت_زینب
#شعر_کودکانه_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#وفات_حضرت_زینب #حضرت_زینب_س
eitaa.com/amoo_safa