🔸️شعر خادم پیر (شماره ۶۸) 🌸صحن را جارو زده 🌱خادم پیر حرم 🌸من برایش گاه‌گاه 🌱شاخه‌ای گل می‌برم 🌸خستگی پیداست در 🌱صورت نورانی‌اش 🌸می‌شود خیس عرق 🌱بازهم پیشانی‌اش 🌸او گلاب ناب را 🌱پخش کرده در حرم 🌸باز هم حس می‌کنم 🌱عطر گل را در سرم 🌸گاه‌گاهی دیده‌ام 🌱کفش‌داری می‌کند 🌸می‌شود خسته ولی 🌱بردباری می‌کند 🌸نذر کرده سال‌ها 🌱خادم آقا شود 🌸چشمه‌ی ایمان او 🌱عاقبت دریا شود 🌸در نگاهش می‌شود 🌱دوستی را خوب دید 🌸از صدای ساده‌اش 🌱مهربانی را شنید 🌸شهری از آیینه است 🌱قلب پاک پیرمرد 🌸گر چه پیر است او ولی 🌱خستگی را خسته کرد eitaa.com/amoo_safa