سه ساله کرب و بلا. رقیه جان همدم اشک و ناله ها رقیه جان سیلی خورده به صورتش. رقیه جان افتاده از روناقه ها. رقیه جان آتیش به دامنش رسید. رقیه جان دشمن به دنبالش دوید. رقیه جان گوشواره از گوشش کشید. رقیه جان از دل و جان اهی کشید. رقیه جان تو خرابه تو نیمه شب رقیه جان خواب باباش حسینو دید رقیه جان بهونه ی بابا گرفت. رقیه جان جای بابا سرش رو دید. رقیه جان سر بریده رو که دید. رقیه جان به آسمونا پرکشید رقیه جان ┄┅🏴🍃🌸🚩🌸🍃🏴┅┅ 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir