🌹 داستان آدم و شیطان 🌹 🌹🌹 قسمت شانزدهم 🌹🌹 🇮🇷 خداوند ، بعد از ازدواج آدم و حوا ، 🇮🇷 آنها را وارد بهشت زمین کرد . 🇮🇷 بهشت زمین ، باغ بسیار زیبایی بود 🇮🇷 که بین زمین و آسمان قرار داشت . 🇮🇷 و با آن بهشتی که خداوند ، 🇮🇷 وعده اش را به صالحان داد ، فرق می کند . 🇮🇷 خداوند ، به آدم و حوا اجازه داد . 🇮🇷 تا هر چه از نعمت های بهشتی خواستند 🇮🇷 بخورند و بیاشامند . 🇮🇷 سپس درختی را به آنها نشان داد و گفت : 🕋 همه بهشت مال شماست . 🕋 هر چه می خواهید ، بخورید 🕋 اما به این درخت نزدیک نشوید . 🕋 اگر از این درخت بخورید ، 🕋 شما از ظالمان خواهید بود . 🇮🇷 شیطان ، به صورت های مختلفی ، 🇮🇷 وارد بهشت می شد ؛ 🇮🇷 تا آدم و حوا را فریب دهد . 🇮🇷 شیطان ، برای بار اول ، 🇮🇷 که می خواست وارد بهشت شود ، 🇮🇷 فرشته نگهبان ، جلوی او را گرفت . 🇮🇷 و نگذاشت که داخل باغ بهشت شود . 🇮🇷 شیطان ، از بیرون بهشت زمین ، 🇮🇷 شروع به وسوسه آنها نمود . 🇮🇷 اما صدای شیطان ، به آنان نمی رسید . 🇮🇷 اطراف درب باغ ، پرسه می زد 🇮🇷 تا آدم و حوا ، به درب بهشت می آمدند 🇮🇷 و شیطان نیز ، از نزدیک درب ، 🇮🇷 آنها را وسوسه می کرد . 🇮🇷 اما آدم و حوا ، شیطان را می شناختند 🇮🇷 و از دشمنی و حسادت او آگاه بودند . 🇮🇷 پس حرف او را قبول نکردند . 🇮🇷 شیطان ، ماری را مامور کرد تا او را ببلعد 🇮🇷 و به داخل بهشت ببرد . 🇮🇷 اما نگهبانان فهمیدند 🇮🇷 و شیطان را ، دوباره بیرون کردند . 🇮🇷 و مار نیز به خاطر نافرمانی اش ، 🇮🇷 لعن و نفرین شد . @amoomolla