🌸 " هـیـدرا " 🌸 قسمت نهم 🌟 فاطمه دختر اسد ، از شکاف کعبه بیرون آمد . 🌟 مردم نیز با ذوق و شوق و هیجان فراوان ، 🌟 به طرف فاطمه و پسرش آمدند ؛ 🌟 و دور او جمع شدند و شکاف ، بسته شد . 🌟 فاطمه ، نگاهی به فرزند خود انداخت . 🌟 سپس رو به مردم کرد و ‏گفت : 🌹 ای مردم ! به درستی که‏ حقّ تعالی ، 🌹 مرا از میان خلق خود برگزید ؛ 🌹 و بر زنان برگزیده‌ا‌ی که ، 🌹 پیش از من بوده‏ اند ، فضیلت داد . 🌹 حقّ تعالی ، مرا بر آسیه و مریم ، 🌹 و همچنین بر جمیع زنان عالمیان ، 🌹 که پیش از من گذشته‏ اند ، برتری داد . 🌹 زیرا که من در میان خانه برگزیده او ، 🌹 فرزندی آورده‏ ام ؛ 🌹 و سه روز در آن خانه محترم ماندم . 🌹 و از میوه ‏و طعام‌ های بهشتی تناول کردم. 🌟 مردم برای فاطمه و فرزندش ، 🌟 ابراز خوشحالی کردند . 🌟 و علی را دست به دست می گرداندند . 🌟 چند سال از تولد علی نگذشته بود ، 🌟 که مادرشان ، از دنیا رفت . 🌟 رسول خدا ، او را دفن کردند ؛ 🌟 و برایشان دعا نمودند . 🌟 مدتی بعد ، 🌟 خشکسالی و قحطی شد . 🌟 و ابوطالب پدر علی ، فقیر گشت . 🌟 و رسول خدا ، پیشنهاد دادند ؛ 🌟 که هر کدام از عموها ، 🌟 یکی از فرزندان ابوطالب را ، 🌟 به سرپرستی بگیرند . 🌟 خودشان نیز ، 🌟 علی را به سرپرستی گرفتند . 🌟 و همچنین خودشان ، تربیت علی را ، 🌟 برعهده گرفتند . 🌟 حضرت محمد ، او را بزرگ کردند ؛ 🌟 و به آداب اسلامی ، آموزش دادند . 🌟 از رازهای هستی و دانش و حکمت ، 🌟 به علی آموختند . 🌟 آنچنان که واقف به حقایقی گشت ، 🌟 که جز رسول خدا ، 🌟 کسی بر آن ها وقوف نداشت . 🌟 همه صفات پیامبر را دارا شد . 🌟 و از هر آنچه که پیامبر نفرت داشت ، 🌟 مثل گناه ، مستی و بت پرستی ، 🌟 او نیز متنفر بود . 🌟 رموز هستی ، حقایق وجود ، 🌟 و قوانین بقای آن را ، درک نمود . 🌟 و در همه صفات ، 🌟 و موهبت هایی که پیامبر داشت ؛ 🌟 علی نیز ، الگو و نمونه گردید . 🌟 محمد نبی ، در همه جا ، سفرها ، اعتکاف ها ، 🌟 و حتی در مناجات ها ، 🌟 و خلوت کردن با خدا ‌و دوری کردن از مردم ، 🌟 علی را به همراه خود می بردند . 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla