🍎🍎🍎 داستان کودکانه 🍎🍎🍎 🍎 سفر فضایی و سیب جادویی 🍎 🍎🍎🍎 قسمت دوم 🍎🍎🍎 🍎 موضوع : 👈 تولد حضرت فاطمه زهرا (س) 🌹 کار پیامبر در آسمان تمام شده بود 🌹 زمانش رسیده که به زمین برگردند 🌹 از همه فرشته ها خداحافظی کردند 🌹 و سوار اسب سفیدش شدند . 👈 که نامش بُراق بود 🌹 قبل از حرکت ، 🌹 یکی از بچه فرشته ها ، سیب قرمز رنگ و درخشان و بسیار زیبا و خوشبو ، به پیامبر هدیه داد . 🌹 پیامبر لبخندی زدند و از آن فرشته کوچولو تشکر کردند . 🌹 و به سرعت به زمین برگشتند . 🌹 حضرت خدیجه ، همسر پیامبر ، 🌹 گوشه اتاق نشسته بود 🌹 و منتظر آمدن شوهرش بود 🌹 که ناگهان نوری در آسمان پیدا شد 🌹 کمی ترسید 🌹 آن نور به زمین نشست 🌹 و از درون آن نور ، پیامبر بیرون آمدند 🌹 خدیجه از دیدن پیامبر ، خیلی خوشحال شد . 🌹 حضرت محمد ، با لبخند زیبایی ، به خدیجه سلام کردند و احوالش را پرسیدند و آن سیب را به او دادند . 🌹 حضرت خدیجه ، آن سیب را بو کردند و گفتند : 🍎 یا رسول خدا ! 🍎 این سیب چه بوی خوبی دارد 🍎 از کجا آوردید ؟ 🌹 پیامبر فرمودند : 🌸 این سیب را از بهشت برات آوردم 🌹 حضرت خدیجه با خوشحالی ، 🌹 سیب 🍎 رو می خوردند 🌹 بعد از خوردن سیب ، 🌹 احساس کرد که شکمش داره تکون می خوره 🌹 اولش کمی ترسید 🌹 بعد صدایی از شکمش بیرون اومد و گفت : 💞 سلام مامان 💞 نترس من دخترتم ✨ ادامه دارد ... ✨ @amoomolla