🌹 داستان حضرت آدم 🌹 🌹🌹 قسمت ششم 🌹🌹 🇮🇷 شیطان گفت : 🔥 باید بریم پیش خدا و بهش اعتراض کنیم 🇮🇷 یکی از فرشته ها گفت : 🌟 آخه مگه میشه به خدا اعتراض کرد 🌟 او حکیم و داناست 🌟 او خالق همه ماست 🌟 اگر خدا ما رو خلق نمی کرد ، ما هم نبودیم 🇮🇷 یکی دیگر از فرشته ها گفت : ☀️ حارث تو چِت شده ؟ ☀️ چرا اینجوری شدی ؟ ☀️ مگه تو از خدا بالاتری ؟! 🇮🇷 حارث با ناراحتی گفت : 🔥 من هزاران سال ، خدا رو عبادت کردم 🔥 من از آتیش آفریده شدم 🔥 پس جانشینی خدا ، حق منه 🔥 نه انسانهای خاکی و بی ارزش 🇮🇷 یکی از فرشته ها گفت : 🌟 حارث ! تو داری حسادت می کنی ؟! 🌟 تو دچار کبر و غرور شدی ؟! 🌟 آخه مگه میشه ؟! 🌟 مگه تو فرشته نیستی ؟! 🇮🇷 یکی دیگه از فرشته ها گفت : ☀️ من شنیدم که حارث فرشته نیست . 🇮🇷 یکی دیگه از فرشته ها گفت : 🍎 حارث فرشته است 🍎 هزاران ساله که تو آسمونا مشغول عبادته 🍎 شاید حق با اون باشه 🇮🇷 حارث شیطان با حرفهایش ، 🇮🇷 باعث شد تا بین فرشته ها ، اختلاف بیفتد 🇮🇷 عده ای موافق حرف حارث ، 🇮🇷 و عده ای دیگر ، مخالف او بودند . 🇮🇷 موافقین حارث ، پیش خدا رفتند 🇮🇷 و فسادهای موجودات گذشته را ، 🇮🇷 برای خدا یادآوری کردند و گفتند : 🍎 خدایا ! تو می خوای موجودی خلق کنی 🍎 و در زمین ، جانشین خودت کنی 🍎 که قرار است در زمین ، 🍎 فساد و تباهی و خون ریزی ، بکنه ؟! 🍎 خدایا ! اینکار و نکن 🍎 ما همیشه تو رو ستایش و تقدیس می کنیم 🍎 به خدا ما لایق جانشینی تو هستیم 👈 نه انسانها ... @amoomolla 🌹