🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱 🦋 قصه 🦋 امام حسن (ع)دوست بانمکی داشت. اوگاهی پیش آن حضرت می آمد و با حرف های شیرینش، امام را شاد می کرد. او مدتی بود که به امام سر نمی‌زد تا آنکه یک روز آمد. حضرت به او فرمودند: « فلانی! چطوری؟» گفت: «نه چنانم که خدا دوست دارد، نه چنانم که شیطان دوست دارد، نه چنانم که خودم دوست دارم.» امام حسن خنده اش گرفت و با تعجب پرسید: « چرا؟» او گفت: «زیرا خدا دوست دارد هیچ گاه نافرمانی اش را نکنم که چنین نیستم، شیطان هم دوست دارد من همیشه از خدا نافرمانی کنم، که چنین نیز نیستم، خودم هم دوست دارم هرگز نمیرم که چنین هم نیست!.» 🦋 ویژه کودک ونوجوان ووالدین به کانال مادر ایتاء بپیوندید eitaa.com/kodak_va_nojavan 🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱