عمر بن سعد بن ابی الوقاص که در فتوحاتی که پدرش فرماندهی آن را بر عهده می گرفت، همراه پدرش شرکت داشته و حتی در عین نوجوانی، از سوی پدرش فرماندهی بخشی از سپاه را بر عهده می گرفت. او فرزندی به نام حفص داشت که به دست مختار ثقفی کشته شد. در ماجرای حکمیت که در سال ۳۷ هجری قمری، میان امام علی علیه السلام و معاویه بن ابی سفیان در دومة الجندل اتفاق افتاد، عمر سعد پس از مشاهده اختلافات میان سران سپاه علی "ع" و معاویه، نزد پدرش رفت و او را تشویق به ادعای خلافت کرد، اما پدرش نپذیرفت.(۱) در سال ۵۱ هجری بعد از درخواست ابن زیاد به همراه کسان دیگری برضد حجر بن عدی گواهی داد که حجر به فتنه ‌انگیزی برخاسته و کافر شده است و این گواهی دستاویزی برای معاویه شد تا حجر و یارانش را در مرج عذراء به شهادت برساند.(۲) ▫️نقش عمر بن سعد در رابطه با واقعه کربلا : هنگامی که امام حسین "ع" به علت خودداری از بیعت با یزید بن معاویه از مدینه مهاجرت کرد و به مکه پناه برد، با ورود امام حسین "ع" به مکه، ابن سعد وقتی تمایل و استقبال حجاج خانه خدا را از حسین "ع" مشاهده کرد به مدینه رفت و برای یزید نامه نوشت و او را از آمدن امام حسین "ع" به مکه آگاه ساخت.(۳) در سال ۶۰ هجری وقتی که مسلم بن عقیل به دستور عُبیدالله دستگیر شد در مجلس عبیدالله، پنهان از دیگران به عمر بن سعد وصیت کرد، اما ابن سعد وصیت مسلم را برای عبیدالله بازگو کرده و به مسلم خیانت ورزید.(۴) شهرت ابن سعد در تاریخ بیشتر به دلیل شرکت وی در واقعه کربلاست که در آن امام حسین "ع" و یارانش شهید شدند و این حادثه ابن سعد را جزو چهره‌های منفور تاریخ درآورد. پس از آمدن عُبيدالله بن زياد به كوفه و تحویل گرفتن دارالعماره از نعمان بن بشیر، به دستور یزید، عمربن سعد را به حكومت ری و دَسْتبى منصوب و به سرکوبی شورش ديلميان مأمور کرد. عمر بن سعد طبق دستور با چهار هزار سپاهى در بيرون كوفه اردو زد و آماده حركت به سوی ری شد، اما خبر حركت امام حسين "ع" به سوی كوفه، عبيدالله بن زياد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام به كربلا بفرستد. وی ابتدا از اين كار سرباز زد، اما وقتى عبيدالله بن زياد او را تهديد كرد كه يا بايد به مقابله با حسين "ع" برود و يا فرمان حكومت را باز پس دهد. ابن سعد مأموريت جديد را پذيرفت و با سپاهيان تحت امر خود به سوی كربلا حركت كرد و در روز دوم محرم سال ۶۱ هجری وارد كربلا شد.(۵) در روز هفتم یا هشتم محرم امام حسین "ع" عمر بن سعد را فراخواند و او نیز پذیرفت. هنگامی که آن دو بین دو سپاه روبه رو شدند، ابتدا امام حسین "ع" آغاز سخن کرد و فرمود : {وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد! أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟ ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعالى} واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست. ابن سعد گفت : {أَخَافُ أَنْ يُهْدَمَ دَارِي!} اگر از این گروه جدا شوم مى ترسم خانه ام را ویران کنند. امام(ع) فرمود : {أَنَا أَبْنِیهَا لَکَ!} من آن را براى تو مى سازم. ابن سعد گفت : {أَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَ ضَيْعَتِي!} من بیمناکم که اموالم مصادره گردد. امام(ع) فرمود: {أَنَا أُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مالِی بِالْحِجَازِ!} من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم. ابن سعد گفت : {لِي عِيَالٌ وَ أَخَافُ عَلَيْهِمْ!} من از جان خانواده ام بیمناکم مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند. امام "ع" فرمود : {أَنَا أَضمِنُ سَلَامَتَهُم} من ضامن سلامتی آنها می شوم. سپس عمر سعد ساکت شد و چیزی نگفت. آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦ پیج اینستاگرام: https://www.instagram.com/maddahi.fanne.bayan.fakoor لینک کانال ایتا: https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor صفحه اول ، عمر بن سعد