لحظه های ناب عرفانی در هنر خوشنویسی:
بنویسید...
لحظهها خوشنویس را میخواند که آنها را مملو از شورآفرینی کند. فقط باید برای غنی کردن آن عاشق بود و به خط از منظر عشق و معرفت و شوق عارفانه نگریست. روزی خوشنویس عاشق در کلاس مشغول نگارش بود. دانشجویان اندکشماری در کلاس نیز در حال گذراندن درس «خوشنویسی پیشرفته» بودند. مبحث آن روز موضوع «کتابت» بهعنوان یکی از ارکان مهم خوشنویسی بود. خوشنویس عاشق سر را از صفحه برداشت و به دو تن از دانشجویان که در حال گفتوگو بودند مهربانانه گفت:
بنویسید!
یکی از دانشجویان نیز بیدرنگ پاسخ داد:
چه بنویسیم؟
خوشنویس دلداده با صبوری و آرامی گفت:
بنویسید کتابت!
دانشجوی زیرک نیز در جواب گفت:
بنویسیم کتابت که چه شود؟ و خوشنویس عاشق را با این سؤال لحظهای در اندیشه برد تا او نیز جوش و خروش عاشقی در خط را برایش با این پاسخ روشن کند:
بنویسید کتابت که قلم جان گیرد!
این بار دیگر دانشجو هم به ذوق آمده بود و خوشنویس دلداده، فیالبداهه ادامه داد:
صفحه احساس کند بوی نیستان گیرد
و همین مطلع نقطه عزیمتی شد که خطاط بیقرار در آن آیینه، روح خود را بیاید و هرچه که از عشق و خوشنویسی میداند در دانههای شعر به زنجیر درآورد و از آن منظومهای بسازد و حدیث دل خود را در آن بیان کند:
حال شما این حکایت جان را بخوانید. شاید اندکی نیز با آن همذاتپنداری کنید. شاید طنینی از نوای دل شما را به صدا درآورد، شاید اشک شوقی با گویندهاش روان کنید و شاید احساس خود را زیباتر و پاکیزهتر از این خوشنویس گرفتار به زبان آورید:
بنویسید کتابت که قلم جان گیرد
صفحه احساس کند بوی نیستان گیرد
اولش نام خدا با خط خوش نقش کنید
تا نگارنده آن ساغر رضوان گیرد
بنویسید، که از رایحه سطر و بیاض
صفحه گلزار شود، نور درخشان گیرد
با مرکب بدوانید سواد سر زلف
تا که جمعیت از آن زلف پریشان گیرد
خط زیبا بنگارید که با نظم و صفا
جلوهای باعظمت چون خط ریحان گیرد
بنویسید کتابت به تأنی، به حضور
تا صریر قلم و نغمه نی جان گیرد
صفحهها خورد رقم، گشت بههمپیوسته
تا که فرهنگ، کتابی شکرافشان گیرد
این کتابت که در او رنج فراوان بردی
دست خوشنقش تو در نقطه ایمان گیرد
آخرین منزل روحانی خط دانی چیست؟
خوشنویسی که لقب، کاتب قرآن گیرد
ادامه دارد...
#کاوه_تیموری
#خوشنویسی
#آموزشگاه_کتیبه
@amoozeshgahkatibeh