بخش دوم از مناجات راجین: أَ أَقْطَعُ رَجائِى مِنْكَ وَقَدْ أَوْلَيْتَنِى ما لَمْ أَسْأَلْهُ مِنْ فَضْلِكَ ؟ أَمْ تُفْقِرُنِى إِلىٰ مِثْلِى وَأَنَا أَعْتَصِمُ بِحَبْلِكَ ؟ آیا خوشایند است که از درگاهت با محرومیت بازگردم، درحالی‌که جز تو سروری که به احسان متصّف باشد نشناسم؟ چگونه به غیر تو امید بندم درحالی‌که هر خوبی به دست توست و چگونه جز تو را آرزو کنم درحالی‌که آفرینش و فرمان ویژۀ تو است؟ آیا امیدم را از تو بِبُرم درحالی‌که از روی احسان آنچه از تو نخواستم به من عطا فرمودی یا آیا به مانند خودم نیازمندم می‌کنی درحالی‌که به رشته محکمت چنگ می‌زنم؟ يَا مَنْ سَعَدَ بِرَحْمَتِهِ الْقاصِدُونَ، وَلَمْ يَشْقَ بِنِقْمَتِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ؛ كَيْفَ أَنْساكَ وَلَمْ تَزَلْ ذاكِرِى ؟! وَكَيْفَ أَ لْهُو عَنْكَ وَأَنْتَ مُراقِبِى ؟! ای آن‌که قصدکنندگان به رحمتش خوشبخت شدند و آمرزش خواهان به انتقامش بدبخت نشدند؛ چگونه فراموشت کنم که همیشه به یادم بوده‌ای و چگونه از تو بی‌خبر شوم که تو نگهبانم هستی، إِلٰهِى بِذَيْلِ كَرَمِكَ أَعْلَقْتُ يَدِى، وَ لِنَيْلِ عَطاياكَ بَسَطْتُ أَمَلِى. معبودم دستم را به دامن کرمت آویختم و برای رسیدن به عطایت سفره آرزویم را گستردم.