✅تاریخ بی رحمانه قضاوت می کند
✍️فرهاد قنبری
امروزه اگر نظر اکثریت مردم ایران را در مورد سلسلهٔ قاجار جویا شویم، شاید یک در هزار نفر هم پیدا نکنیم که نظر مثبتی در مورد حتی یکی از حاکمان و پادشاهان عصر قاجار داشته باشد.
قضاوت تاریخ همین است، بیهیچ گونه ترحمی، بیهیچ همدلی و گذشتی..
واقعیت این است که سلسلهٔ قاجار در عصری به قدرت رسید که فاصله و جدایی بزرگی میان کشورهای غرب و شرق رخ دادهبود و جهان به دو بلوک کاملاً متفاوت مدرن غربی و عقبماندهٔ غیرغربی تقسیم شدهبود. حاکمان قاجار در چنین جهانی هر چه سعی می کردند، توان فهم درست جایگاه خود در جهان را نمییافتند و به این دلیل کل قرن نوزده میلادی را چون انسانهایی گیج میان برقراری رابطه و پیمان دوستی با این و آن کشور اروپایی سردرگم بودند.
اشتباه بزرگ و بی انصافی است اگر فکر کنیم قاجارها از روی علاقه و با شکمسیری کامل و دلی بیخیال، خاک ایران را به ثمن بخس گذاشته بودند و خاک کشور را به این و آن خیرات میکردند. فراموش نکنیم که عباسمیرزای قاجار از غم از دست دادن بخشهایی از خاک ایران دق کرد و مرد و باز بهخاطر بیاوریم که فتحعلیشاه قاجار شاید تنها حاکم دوقرن اخیر ایران باشد که به صورت مستقیم با یکی از ابرقدرتهای وقت خود بهمدت بیش از یکدهه جنگیدهاست، هرچند این جنگ به قیمت از دست دادن قسمتهای بزرگی از خاک سرزمین ایران همراه بودهاست. و یا بهخاطر داشته باشیم که هنگامی که هرات از ایران جدا میشود، شاه قاجار آن را در سینی پیش کِش نگذاشته و دودستی تقدیم نمیکند، بلکه چکمهٔ امپراتوری بزرگ دیگر زمان خود، یعنی بریتانیا را بر گردن خود احساس میکند که تا بن دندانمسلح آمادهٔ به خاک و خون کشیدن خوزستان است. و بهخاطر بیاوریم ناصرالدینشاه قاجار را که بر اساس منابع تاریخی متوسط روزانه نزدیک شش ساعت مطالعه داشتهاست و اوست که بارها و بارها تصمیم به انجام اصلاحات میگیرد، اما این ساختار استبدادی هزارسالهٔ حاکم بر این سرزمین اجازه چنین کاری را نمیدهد. و باز بهخاطر بیاوریم مظفرالدینشاهی را که ما صرفاً به سادهلوحی و ابلهی و گذراندن عمر به بطالت میشناسیم، (که در زندگیش جز سه چیز یعنی «خواب و جماع و شکار» باقی امور را بیارزش میدانستهاست) همان پادشاهی است که حاضر میشود از حق الهی دوهزار و چندصد سالهٔ شاهان ایرانی گذشت کرده و بخشی از قدرت خود را با مجلس سهیم شود. (و میدانیم که امضاء حکم مشروطه چه ایثار و ازخودگذشتگی بزرگی در حق جامعهای با سابقهٔ چندهزار ساله استبداد است، ایثاری که حتی پادشاهان و حاکمان بعد از او هم حاضر به تحمل و پذیرش آن نمیشوند)
اما با همهٔ این اوصاف تاریخ قضاوت خود را دارد. تاریخ بدون هیچ همدلی و گذشتی و با بیرحمی کامل قضاوت خواهد کرد. تاریخ نه با ادیب و شاعر و اهل کتاب بودن ناصرالدینشاه و وثوقالدوله کار دارد و نه برای دقکردن عباسمیرزای شکست خورده ارزشی قائل میشود و نه امضاء حکم مشروطه توسط مظفرالدینشاه را موجب اعتبار او میداند. تاریخ در گزینش نهایی خود وقتی به ناصرالدینشاه میرسد، رویترز و تالبوت و قحطی بزرگ و حمام فین کاشان را میبیند و وقتی به فتحعلیشاه مینگرد، بیدرنگ یاد گلستان و ترکمنچای میافتد و هنگامی که در مورد مظفرالدینشاه سخن میگوید، از مرد احمق و سادهلوحی که جز بطالت عمر چیزی نمیدانست مینویسد و از وثوقالدوله جز دریافت رشوه و قرارداد 1919 را بهخاطر نمیآورد..
تاریخ همین است و بیگمان آیندگان در قرنهای آتی وقتی دربارهٔ عصر ما قضاوت میکنند، نگاه و برداشتی متفاوت از ما خواهند داشت. آنها بیهیچ ترحم و گذشتی عصر ما را قضاوت خواهند کرد و این همان رسم و سنت تاریخ است...
🗞
@Ancients ⏳