ز برکشیدگان خاندان جوینی بود، مواجه شدند. بیتردید، خاندان جوینی به پیروزیهای دولت مسلمان ممالیک مصر با علقه باطنی مینگریستند و این امر بر توطئهگرانی چون مجدالملک یزدی پنهان نماند. سرانجام، پس از دسیسههای مکرر، در واپسین سال زندگی اباقا خان، عطاملک و شمسالدین جوینی به اتهام رابطه با دولت ممالیک مصر و مکاتبه با مسلمانان شام و مصر برای برانداختن اباقا خان دستگیر شدند ولی مرگ نابهنگام ایلخان ایشان را نجات داد. تکودار، ایلخان جدید، اعضای خاندان جوینی را آزاد کرد و آنان را در مشاغل مهم گمارد. دوران کوتاه سلطنت تکودار احمدخان دوران اقتدار خاندان جوینی است. (5) پس از صعود احمدخان تکودار، ارتباط پنهان مجدالملک یزدی با ارغون -که در این زمان ستیز با ایلخان را آغاز کرده بود- فاش شد. به نوشته عطاملک جوینی در تفتیش اموال مجدالملک کاغذها و پوستهایی به لغت عبری به دست آمد که نشانه مشارکت او در عملیات رازآمیز و سحر و جادو تلقی میشد. (6) این قطعاً بیانگر ارتباطات یهودی مجدالملک است. مجدالملک یزدی در جمادیالاول سال 681 ق. به قتل رسید.
دولت خاندان جوینی مستعجل بود. دسیسهگرانی از قماش مجدالملک، ارغون پسر اباقا خان را، که حکومت خراسان را به دست داشت، به تصاحب تاج و تخت پدر تحریک کردند و جنگی سخت آغاز شد. خاندان جوینی تمامی توش و توان خود را در راه پیروزی تکودار احمدخان به کار گرفت زیرا، به نوشته عباس اقبال، میدانست با صعود ارغون:
سیاستی که سلطان احمد به دستیاری خواجه [شمسالدین محمد جوینی] و مسلمین متنفذ دیگر در تقویت اسلام و شعایر آن پیش گرفته مغلوب کینهکشی ارغون و سایر شاهزادگان متعصب مغول خواهد شد. (7)
عباس اقبال در جای دیگر نیز شورش ارغون را به تعصب دینی مغولان منتسب کرده و نوشته است:
اسلام سلطان احمد و سعی او در مسلمان کردن مغول و تبدیل بتخانهها و کلیساها به مساجد و احترام قضات و علمای مسلم بسیاری از امرا و شاهزادگان مغول را از او متنفر ساخت. (8)
انتساب این ستیز به تعصب دینی ارغون و هوادارانش بکلی بیپایه است. مغولان فاقد تعصب شمنی بودند و به سادگی به آئینهای دینی دیگر تمکین میکردند. این امر در سلوک دینی ایشان کاملا مشهود است: چنگیز سلوکی غیر متعصبانه داشت و در سراسر امپراتوری خود به تمامی ادیان آزادی داد. برخی گزارشها حتی حاکی از تمایل او به مسیحیت است. در مراکز استقرار نخستین قاآنهای مغول مسجد و کلیسا و معبد بودا در کنار هم بر پا بود. از همین زمان تلاشی سخت برای مسیحی کردن مغولان آغاز شد و آنان بدون تعصب شمنی و حتی با علاقه به مبلغین مسیحی برخورد کردند؛ همسرانی مسیحی برگزیدند و مسیحیان گروه گروه به قلمرو ایشان مهاجرت کردند. منگو قاآن (1251-1259م.)، نوه چنگیز، از مادری نسطوری زاده شد و به مسیحیت گرایش داشت. قوبیلای قاآن برادر منگو و قاآن بعدی (1260-1294م.)، بودایی بود. از زمان چنگیز در دربار خانهای مغول جلسات مباحثه دینی تشکیل میشد که در آن روحانیون مسیحی و یهودی و بودایی حضور فعال داشتند. (9) هلاکو نیز چنین سلوکی با ادیان جهانی داشت. اباقا خان و ارغون حتی به ضرب سکههایی دست زدند که بر آن عبارت به نام پدر و پسر و روحالقدس و نقش صلیب حک شده بود. (10) تکودار نیز پیش از گروش به اسلام مسیحی بود و این امر هیچ تعصبی را علیه او برنینگیخت. صرفنظر از جاهطلبیهای فردی، که طبعاً در اینگونه حوادث جایگاه خاص خود را دارد، ریشههای شورش ارغون علیه تکودار احمدخان را باید در تعارض کانونهای سیاسی آن عصر دید نه در تعصب دینی که در نزد مغولان وجود خارجی نداشت. آن کانونهای سیاسی که استحاله دولت ایلخانان مغول به یک دولت مقتدر اسلامی و اتحاد آن با دولت ممالیک مصر را خطری سهمگین برای خود میدیدند بیشک در پس این حادثه جای داشتند. فضای سیاسی منطقه و تکاپوی سخت کانونهای جنگافروز صلیبی را از یاد نبریم و این حادثه مهم و سرنوشتساز را در خلاء و فاقد پیوندهای منطقهای و جهانی نپنداریم.
بدینسان، سلطان احمدخان تکودار در یک کودتای سیاسی شبانه، نه در جنگ، به دست گروهی توطئهگر ساقط شد و در 26 جمادیالاول 683 ق./ 10 اوت 1284م. به قتل رسید.
در این زمان عطاملک جوینی فوت کرده (ذیحجه 681 ق.) و ریاست خاندان جوینی با خواجه شمسالدین صاحبدیوان بود. ارغون فریبکارانه خواجه را، که به اصفهان گریخته و قصد مهاجرت به هند داشت، بخشید و به دربار خود فراخواند. در این زمان امیر بوقا مغول، از گروه توطئهگر فوق، در سمت وزارت جای داشت و به یاری یکی از همدستانش، فخرالدین محمد مستوفی قزوینی به اداره ممالک ایلخان مشغول بود. فخرالدین مستوفی پسر عموی حمدالله مستوفی، مولف تاریخ گزیده و نزهتالقلوب است. خواجه شمسالدین جوینی حاضر شد به رغم جایگاه رفیع 29 سالهاش در منصب وزارت، در زیر دست امیر بوقا و فخرالدین مستوفی کار کند ولی توطئهگران در پی پایان