🏴 متن روضه اسارت حضرت زینب علیهاالسلام
🔳 حاج حسن خلج
◼️ در وسعت شب، سپیدهای آه کشید
◼️ خورشیدِ به خون تپیدهای آه کشید
◼️ آن لحظه که زینب به اسارت میرفت
◼️ بر نیـزه سَرِ بریدهای آه کشید
◼️ از سینه آه در غمت ای ماه می کشم
◼️ بارِ غم تو را چو پَرِ کاه می کشم
◼️من زینبم، به غم و درد عادت دارم، چهار سالم بود جلو چشمم مادرم رو کشتن، چهار سالم بود جلو چشمم سینه ی مادرم رو شکستن، هنوز غمِ مادرم یادم نرفته بود، دیدم از آسمان صدا میاد یا اَهلَ العالَم قَد قُتِلَ المُرتَضی در رو باز کردم، دیدم بابام رو با فرق خون آلودش، یه روزی هم حسنم صدا زد گفت: زینب! تشت رو بیار...بعد هم که کربلا، یکی یکی برادرام رفتن، پسرهام هم رفتن، این هم از اسارت... همه رو تحمل می کنم...
https://btid.org//fa/news/217879/روضه-اسارت-حضرت-زینب
📎
#محرم
📎
#حضرت_زینب
📎
#شام
🔰پایگاه خبری اندیشه معاصر :
┏━━━━━━━━━🇮🇷┓
🆔
@andishemoasernews
┗🌸🍃 ━━━━━━━━━┛