💠 بخت خوب یک پدر
🟢 مرحوم آیهالله دستغیب در داستانهای شگفت نقل میکنند: شیخ حسن تبریزی گفت: روز جمعهای به قصد تفریح به کنار رود کوفه رفتم. دیدم عدهای آنجا مشغول ماهیگیری هستند. به یکی از آنها گفتم، این قلاب را به بخت و اقبال من بینداز. او هم قبول کرد و اتفاقاً پساز لحظهای نخ قلاب سنگین شد.
🔻 آن شخص به من گفت: عجب بخت خوبی داری و شروع به کشیدن قلاب کرد، ناگهان دیدیم پسر بچهای که گویا در حال غرق شدن بوده، به قلاب آویزان شده و با طناب قلاب بالا میآید. من دقت کردم دیدم این بچه، پسر خودم است و تعجب کردم که این بچه اینجا چه میکند. سریعاً او را گرفتم و به درمانگاه بردم.
🔻 پساز معالجه ماجرا را از او پرسیدم. گفت مقداری بالاتر با بچهها شنا میکردیم، ناگهان موجی آمد و من را باخود به زیر آب کشیده و با خود برد. نمیدانستم در لحظه چه کار کنم تا اینکه طناب قلاب ماهیگیری را دیده و به آن چنگ زدم.
🔻 شیخ حسن تبریزی: این اراده خدا بود که به دل من بیفتد برای تفریح به آنجا بروم و چنین درخواستی از آن ماهیگیر بنمایم.
📚 داستانهای شگفت، ص۳۳.
📎
#شانس
📎
#بخت
📎
#اقبال
📎
#اعتقادات
🔰پایگاه خبری اندیشه معاصر :
┏━━━━━━━━━🇮🇷┓
🆔
@andishemoasernews
┗🌸🍃 ━━━━━━━━━┛