عبدالحسین برونسی زاده ۳ شهریور ۱۳۲۱، گلبوی بالا کدکن از توابع تربت حیدریه - درگذشت ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر، شرق دجله) یکی از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق بود. وی پس از چند بار تغییر شغل نهایتاً به شغل بنایی روی می‌آورد و تا هنگام پیوستن به سپاه این شغل را ادامه داد. او همچنین از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده و نهایتاً حکم اعدامش صادر گردید اما با وقوع انقلاب اجرا نشد. قبل از انقلاب وی بارها دستگیر و توسط ساواک شکنجه شد. پیرامون یکی از موارد دستگیری می‌گوید: در زندان به قدری جای ما تنگ بود که به نوبت چند نفر می‌خوابیدیم و چند نفر دیگر می‌ایستادیم… ما را شکنجه می‌کردند… همان اول که ما را گرفتند فکر می‌کردی چه کسی را گرفته‌اند. دور ما را گرفتند یک مسلسل را به پشتم گذاشتند دیگری را روی سینه‌ام و یکی هم سیلی می‌زد و می‌گفت: پدر سوخته بگو دوستان شما چه کسانی هستند. گفتم: من هیچ دوستی ندارم تک و تنها هستم، یکی از آنها گفت: نگاه کن پدر سوخته را هرچه کتک می‌زنیم رنگش تغییر نمی‌کند. می‌گفتند: ترا می‌کشیم، می‌گفتم: بکشید… به دهانم می‌زدند هر دندانی که می‌افتاد می‌گفتند. پدر سوخته دندانهایش دارد می‌ریزد و کسی را لو نمی‌دهد.[۲] پس از انقلاب جنگ ایران و عراق پس از انقلاب به سپاه پیوست و در آغاز جنگ راهی جبهه شد. وی در این دوران مسئولیت‌های مختلفی داشت که در آخرین آن فرمانده تیپ هجدهم جوادالائمه بود که در سال ۱۳۶۳ طی عملیات بدر در شرق دجله کشته شد. وی ۵ سال همزمان با کار به تحصیل علوم اسلامی نیز می‌پرداخت. گردان بلال با فرماندهی وی در جریان عملیات والفجر ۳ موفق به تصرف ارتفاعات کله قندی و به اسارت گرفتن سرهنگ جاسم یعقوب داماد و پسرخاله صدام گردید.[۳][۴] و رهبر حزب بعث برای سر او جایزه تعیین کرد.[۵] در وصیت‌نامه وی آمده‌است : من با چشم باز این را پیموده‌ام و ثابت قدم مانده‌ام؛ امیدوارم این قدم‌هایی که در راه خدا برداشته‌ام، خداوند آنها را قبول درگاه خودش قرار دهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد. فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان باشید. همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.[۶] کشف پیکر برونسی و تردیدها به گفتهٔ محمد باقرزاده،[۷] پیکر عبدالحسین برونسی پس از ۲۷ سال از زمان مرگش در شرق دجله به همراه ۱۲ کشته شده جنگی دیگر کشف شد.[۸] پلاک، لباس پاسداری، بخشی از صفحات قرآن و بادگیر آقای برونسی اجزایی است که پیدا شده‌است.[۹] با این وجود سعید عاکف نویسنده کتاب خاک‌های نرم کوشک معتقد است پیکر کشف شده، با مشخصات لحظه مرگ برونسی همخوانی ندارد. وی بیان می‌کند که بر طبق خاطرات بی‌سیم‌چی برونسی و یکی دیگر از همراهان او، وی در آخرین لحظات زندگی لباس رسمی سپاه به تن داشته و جنازه‌اش نهایتاً در منطقه‌ای باتلاق مانند می‌افتد و در این هنگام سر بر تن داشته‌است و فرضیهٔ جدا کردن سر وی توسط عراقی‌ها را رد می‌کند. خانوادهٔ برونسی نیز در تعلق داشتن پیکر کشف شده به برونسی اظهار تردید کرده‌اند.[۱۰][۱۱][۱۲] با توجه به گفته‌های باقرزاده امکان بدست آوردن جواب قطعی از روی آزمایش دی‌ان‌ای وجود ندارد چراکه پدر و مادر وی در قید حیات نیستند و بیان می‌دارد:[۱۳] اخبار بینه که اصطلاحاً در فقه و حقوق عبارت است از گواهی دو نفر عادل. در این مورد ما افرادی را که بتوانند صراحتاً تأیید کنند و گواهی بدهند که این پیکر متعلق به آقای برونسی است، در اختیار نداریم و تنها به یقین بسنده می‌کنیم. در عرف نیروهای مسلح و همه ارتش‌های دنیا، پلاک هویت، نشانه کمکی مؤثر برای احراز هویت فرد می‌تواند باشد، کما اینکه دربارهٔ این کشته شدن هم مورد استناد قرار گرفته‌است. ازدواج برونسی در سال ۱۳۴۷ در روستای محل سکونتش با معصومه سبک‌خیز ازدواج کرد که حاصل آن ۸ فرزند بود.[۱۴] کتاب و فیلم پیرامون زندگی وی کتاب خاک‌های نرم کوشک مجموعه خاطراتی از وی است از زبان همسر وی و همرزمانش که در سال ۱۳۸۳ توسط سعید عاکف در مشهد چاپ گردید و به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ ایران مبدل شد و تا مرداد ۱۳۹۶ به چاپ دویست و یازدهم (۶۶۲۰۰۰ نسخه) رسید.[۱۵] فیلم به کبودی یاس برداشتی از زندگانی وی است https://eitaa.com/andishenejat http://eitaa.com/joinchat/883163153Ge4cb2ea31